سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
پرسش: اولین کسى که از زیارت قبر پیامبر جلوگیرى کرد چه کسى بود؟

 

   پاسخ: روزى مروان بن حکم دید که شخصى صورت خود را بر قبر پیامبر گذاشته است، با شتاب به سوى او آمد و گردن او را گرفت، از جاى بلند کرد و گفت: مى دانى چه مى کنى؟ منظور وى این بود که چرا به زیارت سنگ و کلوخ آمده اى! زائر که ابو ایوب انصارى از صحابه پیامبر بود گفت: آرى، خوب مى دانم که چه مى کنم، من هرگز به زیارت سنگ نیامده ام، بلکه به زیارت پیامبر آمده ام. از رسول الله(صلى الله علیه وآله) شنیدم که فرمود بر دین خدا گریه نکنید، اگر متولیانش اهل بودند، و آنگاه که نا اهلان بر آن حکم راندند برایش بگریید. حاکم و ذهبى حدیث را صحیح مى دانند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . حاکم نیشابورى متوفى 405 در مستدرک، ج4، ص560


                                       احتجاج-ترجمه جعفرى ج‏1 354

احتجاج امّ سلمه رضی اللَّه عنه همسر گرامى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بر عائشه در مخالفت با خروج او به جنگ با أمیر المؤمنین علیه السّلام
(1) 81- شعبىّ از عبد الرّحمن بن مسعود عبدى نقل نموده که گفت: من با عبد اللَّه بن زبیر و طلحه و زبیر در مکّه بودیم، که عبد اللَّه بن زبیر و مرا که همراهش بودیم مأمور کردند که نزد عائشه رفته و بگوییم: عثمان مظلومانه کشته شده و ما از عاقبت کار امّت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله در هراسیم، پس اگر عائشه بخواهد همراه ما قیام کند، امید که خداوند به برکت حضور امّ المؤمنین تشتّت مردم را به اجتماع تبدیل فرموده و اختلاف مسلمین را رفع نماید.
پس من با عبد اللَّه بن زبیر راهى منزل عائشه شدیم، عبد اللَّه بن زبیر به جهت محرمیّت او با عائشه داخل اطاق مخصوص او شده و من در بیرون نشستم. او نیز همه آنچه باید مى‏گفت ابلاغ نمود. عائشه در پاسخ گفت: سبحان اللَّه! من امر به خروج نشده‏ام، و از همسران پیامبر تنها امّ سلمه اینجا است، به او بگویید اگر آمد من هم مى‏آیم.
پس عبد اللَّه نزد آن دو بازگشته و گفته عائشه را به سمع ایشان رسانید، طلحه و زبیر گفتند: نزد عائشه بازگشته و به او بگو اگر خود شما با او مذاکره نمائید، بهتر و مؤثّرتر است.
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 355
پس عائشه از خانه‏اش بیرون آمده نزد امّ سلمه رسید، با دیدن او امّ سلمه گفت: خوش آمدى، سوگند بخدا که تو چنین محبّت و لطفى نسبت به من نداشتى، بگو بدانم که چه شده؟
گفت: طلحه و زبیر به من خبر رسانده‏اند که أمیر المؤمنین عثمان مظلومانه کشته شده. (1) با شنیدن این مطلب امّ سلمه به فریاد آمده و ناله‏کنان گفت: اى عائشه تو تا دیروز او را کافر مى‏دانستى، و امروز مى‏گویى أمیر المؤمنین مظلومانه کشته شده؟! عائشه گفت:
آیا با ما خروج مى‏کنى، امید که خدا بواسطه ما کار امّت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله را اصلاح فرماید.
امّ سلمه گفت: اى عائشه خارج شوم؟! با اینکه تو نیز آنچه ما از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله در باب خروج شنیده‏ایم را شنیده‏اى!.
تو را قسم به خدایى که از صدق و کذب سخنان تو باخبر است آیا آن روز را بخاطر دارى که روز و نوبت تو با پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله بود و من در خانه حریره‏اى ساخته و نزد آن حضرت آوردم و او این مطالب را به تو مى‏فرمود که:
«بخدا دیرى نپاید که سگهاى عراق- نزدیک آبى بنام حوأب- بر یکى از زنان من در حالى که میان گروهى از ستمکاران است پارس مى‏کنند!» و با شنیدن این گفتار ظرف حریره از دستم افتاد و آن حضرت سر خود به سوى من بلند ساخته و فرمود: تو را چه شده‏
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 356
اى امّ سلمه؟ عرض کردم: اى رسول خدا با شنیدن این فرمایش انتظارى غیر از آن داشتید؛ چه تضمینى است که من آن زن نباشم؟ و تو اى عائشه خندیدى، و آن حضرت روى به تو کرده و فرمود: اى عایشه براى چه خندیدى و من گمان دارم که آن زن تو باشى؟! (1) و باز تو را به خدا قسم مى‏دهم آیا بیاد دارى هنگامى را که در محضر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله از مکانى به مکان دیگر در حرکت بودیم، و آن حضرت در میان من و علىّ بن- ابى طالب در حرکت بوده و با ما سخن مى‏فرمود، و تو شتر خود را پیش رانده و در میان آن حضرت و علىّ بن ابى طالب حائل شدى، و در آن وقت پیامبر تازیانه در دستش را بلند کرده و به شتر تو زده و فرمود: سوگند به خدا که روز سخت و گرفتارى او از جانب تو یک مرتبه نیست، و این را بدان که به علىّ جز منافق و دروغگو بغض و کینه نمى‏ورزد.
و باز تو را به خدا قسم مى‏دهم، آیا به یاد دارى آن روزى را که پیامبر در بستر بیمارى بود، پدرت همراه عمر بن خطّاب به قصد عیادت آن حضرت اجازه گرفته و وارد شدند، و علىّ بن ابى طالب در پشت اطاق مشغول وصله کردن لباس و دوختن کفش رسول گرامى صلّى اللَّه علیه و آله بود، آن دو گفتند: اى رسول خدا، حال و سلامتى شما چطور است؟
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 357
فرمود: پیوسته سپاسگزار بوده و خدا را حمد و ستایش مى‏کنم. گفتند: آیا مرگ براى شما حتمى است؟ فرمود: آرى، چاره‏اى براى مرگ بشر نیست. گفتند: آیا کسى را براى بعد از خود خلیفه معیّن فرمودى؟ فرمود: خلیفه من جز همان که کفش مرا پینه مى‏کند در میان شما نیست. پس أبو بکر و عمر از حجره آن حضرت بیرون رفته و در آن حال متوجّه علىّ ابن ابى طالب شدند که در پشت حجره نشسته و سرگرم دوختن کفش پیامبر بود؟.
سپس امّ سلمه گفت: اى عائشه، آیا من پس از شنیدن این سخنان باز هم بر علىّ خواهم شورید؟! و سخنان آن پیامبر عظیم الشّأن را فراموش کنم؟.
پس عائشه به منزل خود بازگشته و گفت: اى پسر زبیر، به آن دو (طلحه و زبیر) بگو من پس از شنیدن سخنان امّ سلمه دیگر از شهر خارج نخواهم شد، ابن زبیر نیز بازگشته و سخن او را به آن دو رساند.
راوى گوید: در همان روز هنوز نیمه شب نگذشته بود که صداى شتر عایشه را شنیدم، و او با طلحه و زبیر به سوى بصره حرکت کردند.

11. محمدباقر مجلسى (وفات 1111 هـ . ق): پسر محمدتقى مجلسى و یکى از با نفوذترین علماى شیعى عهد صفوى است. در عهد شاه سلیمان، شیخ الاسلام بود و در زمان شاه حسین اول، منصب ملاباشى را دارا بود که والاترین مقام روحانى در آن زمان به شمار مى رفت. او صاحب کتاب شریف بحارالانوار فى اخبار الائمه الاطهار(علیهم السلام) و ده ها کتاب دیگر است.

با آمدن علماى شیعه به ایران، عصر صفوى به دوره احیاى آثار علمى شیعه تبدیل شد. پس از چندین قرن دورى مردم ایران از تشیع یا در انزوا و تقیه بودن شیعیان، با کوشش دولت صفوى و علماى شیعه، این مذهب دوباره در ایران جان تازه گرفت. بدین گونه مى توان گفت پیشرفت تشیع در ایران مرهون پیروى شاهان صفوى از علماى شیعه است.

یکى دیگر از عوامل گسترش تشیع در ایران عهد صفوى، آمدن شیعیان از آناتولى (ترکیه عثمانى) به ایران بود. هنگامى که شاه اسماعیل، تشکیل دولت شیعى را در ایران اعلام کرد، بسیارى از شیعیانى که در قلمرو حکومت عثمانى زیر فشار و شکنجه بودند، براى حفظ جان خود به ایران آمدند. در نتیجه، این عوامل به گسترش شیعه در عهد صفوى انجامید که در میان همه آن ها، نقش روحانیت شیعه برجسته تر است.

--------------------------------------------------------------------------------ادامه مطلب...

اندیشمندان درباره آغاز پیدایش تشیع، نظرهاى متفاوتى دارند که آن را به طورکلى به دو دسته مى توان تقسیم کرد:
الف) نویسندگان و پژوهش گرانى که مى گویند تشیع پس از رحلت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ایجاد شده است. اینان خود چند دسته اند:
1. گروهى مى گویند تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزى که گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على(علیه السلام) اولى به امامت و خلافت است.[1]
2. دسته دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مى دانند و انتشار آراى عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط مى دهند.[2]
3. گروه دیگرى معتقدند شیعه در روز فتنه الدار(روز قتل خلیفه سوم)پدید آمده است. پس از این روز، پیروان على(علیه السلام) که همان شیعیان بودند، در مقابل خون خواهان عثمان(عثمانیان)قرار گرفتند.ادامه مطلب...

آزار داده انــد بســـی در جـــــوانـــی ام

بـی زار از جـوانـــی و از زنــــدگانـــــی ام

جانانه ام چو رفت، چرا جان نمی رود؟

ای مرگ! همتی! که به جانان رسانی ام

هرشب به یاد ماه رخت تا سحر گهــان

هر اختری اســـت، شاهــد اخترفشانی ام

بر تیرهای کینه سپر گشــت ســــینه ام

آرم گـــواه، پیش تـــو، پشت کمـــانی ام

یاری زمرگ می طلبم، غربتـم ببیـــن

امـــت پس ازتــو کرد عجب قدردانی ام!



موی سپید وفصل جوانی، خبـردهـــد

کزهـــجرخود به روز سیه می نشانی ام

دیوار می کنـــد کمکـم، راه مــی روم

دیــــگرمــــپرس حــال مــن وناتوانی ام

سوزنده تر زآتش غم، غربت علی (ع) است

ای مرگ، مانده ام که توازغم، رهانی ام
علی انسانی


 

این بسم الله آشنایی با حضرت اباالفضل است الان شما در نماز سلام به حضرت اباالفضل دادید السلام علینا و علی عباد الله الصالحین فرمودند مصداق اتم عباد صالحین عباس بن علی است چرا آقا عبد صالح است؟ شمارا می برم به محضر قرآن کریم چون ائمه معصوم ما فرموده اند کلامی از دهان ما خارج نمی شود مگر اینکه از آیه ای از قرآن استخراج کردیم گاهی از یک واو قرآن گاهی از یک نقطه حضرت ده خط فرموده اند ،فرمود لمکان نقطه ،گفت آقا این حکم را از کجا فرمودید فرمود لمکان الباء _وامسحو برؤسکم _ غوغاست در این زمینه فقط هم کار معصوم است .عبدالله بن عباس بن عبد المطلب معروف به ابن عباس پسر عموی پیغمبر اکرم شبی خدمت امیر المؤمنین رسید بعد از نماز حضرت شروع کردند در مورد نقطه باء بسم الله صحبت کردند تا اذان صبح نماز صیح را خواندند بعد حضرت فرمودند بخدا قسم اگر بخواهم  مطالبی که در مورد نقطه باء بسم الله است را بگویم  باید هفتاد شتر بیاوری و مطالب را بنویسی  وبار کنی و باز مطالب به اتمام نمی رسد آن وجود مبارک که عین او امام صادق است _ لا تفرقو بیننا بین ما فرق نگذارید اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد و کلنا محمد _فرموده السلام علیک ایها العبد اصالح .سوره نساء آیه 69 فرموده است و من یطع الله و الرسول فأولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن أولئک رفیقا شرط معیت چیست ؟ومن یطع الله و الرسول .
حالا ببینیم امام صادق چه فرمودند: السلام علیک ایها العبد اصالح، المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین والحسن و الحسین این اولین جمله زیارت آقا اباالفضل است برای اباالفضل شناسی بسم الله از اینجا شروع می شود آقا اباالفضل در مقابل امامش سر سوزنی جلوه ندارند فکر نکنید آقا اباالفضل در روز عاشورا به فنای امام حسین حلول کرده فدای پاشنه در سید الشهدا شدند نه از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد، و اباالفضل تماشا کردند ،عشق پیدا شد وآتش به همه عالم زد،و هرکس میخواهد اباالفضلی بشه باید اولین قدم  المطیع لله و لرسوله شود باید هیچ اظهار رأی در مقابل امام زمانت نداشته باشی .
سراینکه اسمی از آقا اباالفضل در زیارت عاشورا نیست همین جاست چرا؟چون خودش هم نیست ،مسمی نیست که اسمی وجود داشته باشه گفت یعنی علی بن الحسین است فرمود مشیت خدا است که او امام است باید باشد ولی آقا اباالفضل قبل از همه به ایشان اشاره شده و علی الارواح التی حلت بفنائک.
شب عاشورا وقتی سید الشهدا فرمودند از تاریکی شب استفاده کنید اینها با من کار دارند اینها با من کار دارند اولین کسی که اشک از چشمان مبارکشون جاری شد آقا اباالفضل بودند واولین کسی که گفت آقا جان اگرکشته شوم زنده شوم ،کشته شوم زنده شوم تا هفتاد بار به خدا دست از شما بر نمی دارم آقا اباالفضل بودند،ولذا مثل عبد ذلیل وقتی آقا اباالفضل می آمدند محضر امام حسین مثل بنده نمی نشستند ،دو زانو و دست مبارک هم بر روی زانو می گذاشتند مثل اینکه مرده بودند  _من أراد أن ینظر إلی میت یمشی علی وجه الارض فلینظر إلی وجه علی بن أبی طالب_این حدیث دو معنی دارد یکی نگاه کند به امیر المؤمنین یکی هم اینکه حضرت امیر وجهی دارد که غیر از خودشان است و آن هم آقا اباالفضل است این خضوع بود مال بدن آقا اباالفضل نفس و قلب آقا در  مقابل سید الشهدا خشوع داشت هر قطعه ای از وجود آقا اباالفضل ادب خاص خود را داشت سر سوزنی طغیان نداشت مرتب سیدی و مولای نمی فرمود یا أخی ،از کی از دو سالگی از وقتی زبان باز کردند چون آقا در کربلا34سال داشتند وامام حسین 57 سال، بر حسب ظاهر امام حسین 23 سال بزرگتر بودند .
خدا رحمت کند عباس بن عبد المطلب، پیغمبر  یه جایی می خواستند وارد بشوند با عمو قرین شدند _حضرت که سر تا پا ادب بودند فرمودند أنا أدیب الله و علی أدیبی من را خدا ادب کرده و علی هم ادب شده من است _این أدیب الله آمدند وارد بشوند عموشون بزرگتر بود فرمودند عمو جون شما بفرما یک وقت عباس گفت أنا أسن و أنت أکبر من مسن ترم ولی شما بزرگترید از من .برا همین یه کار سلام خدا بر عباس بن عبد المطلب، یک چنین ادبی آقا اباالفضل که هم از نظر سنی و هم از نظر مراتب وجودی از سید الشهدا کوچکتر بودند، داشتند.
وقتی به دنیا آمدند و دو ساله شدند حضرت سید الشهدا 25 ساله بودند از آنجا حضرت در مقابل امام حسین مؤدب شدند و بعد همراه پدر بزرگوار وارد کوفه شدند در این 5 سال که مولای ما امیرالمؤمنین در کوفه بودند ازآقا اباالفضل چیزهایی سر زده که انشاءالله بیان می شود،آرام آرام روشن می شود که چرا معصوم به دست آقا اباالفضل بوسه زده است حضرت امیر در ابتدا و حضرت سید الشهدا در انتهای عمر شریف آقا .
البته سید الشهدا پیشی گرفته اند ازهمه ائمه، حضرت رسول بر پیشانی و دست و سینه حضرت زهرا بوسه می زدند ولی امام حسین از برادرشان امام حسن هم سبقت گرفته اند جایی را بوسیدند که هیچ کس نبوسید و آن هم کف پای مادرشان بود به خاطر همین عمل امام حسین بعضی از فقها فتوا داده اند بوسه زدن بر پای مادر جایز است و بر پای ولی معصوم خدا جایز است چون مادرشون ولیه الله و عصمه الله الکبری بودند .این خانواده خیلی مؤدب بودند اگر می خواهید ادب ایشان را ببینید حدیث کسا را بخوانید .
سبب التزکیه الاخلاق حسن الادب ،حضرت عباس که ادب نداشتند بلکه أحسن ادب داشتند .
هر جا می خواهید برسید با ادب میرسید،در ادامه زیارت آقا اباالفضل است المواسی لأخیه الحسین ،هرچه برای خودش میخواهد برای حسین می خواهد ،جونش را برای حسین قطعه قطعه کرد ،شما هم برای هم باید این جور باشید ،فدای هم شوید .
من نمیدونم میتوان دو برادر در عالم پیدا کرد که با هم این قدر یگانه باشند .
دفتر کربلای معلی 50 هزار سال است چون یوم العاشورا، یوم القیامه است.هرسالش چندین دفتر است سال به سال اسرار جدیدی از کربلا بر روی بشر باز می شود ،ولی سر این دفتر به دست آقا اباالفضل است مفتاحش آقا اباالفضل است.

خدا رحمت کند حاج عبد الزهرا رحمت الله علیه ،من حاج عبد الزهرا را ندیده بودم ،ولی به یک اعتباری دیده بودم هر چه آقای صافی را نگاه می کردم مثل اینکه حاج عبد الزهرا را دیده بودم ،چون مرحوم آیت الله صافی اصفهانی عاشق حاج عبدالزهرا بود  وحاج عبد الزهرا هم عاشق آقای صافی بودند .المرءعلی دین خلیله هر کس را خواستید بشناسید رفیقش را بشناسید خودش را می شناسید می فرمود :گلوله آتش بود یک ماشین داشت از نجف می آمد کربلا ، از نجف تا کربلا گریه می کرد بهش میگفتند حسینه سیار ،توی خود ماشین چایی هم دم می کردند رفقا بودند ،او پشت فرمان روضه اباعبد الله الحسین را می خواند. سیدی بود مرحوم شد که با حاج عبدالزهرا خیلی مأنوس بود مریض شده بود ایام قبل از رحلت ایشان، بنده رفتم منزل ایشان. گفت :رفتم با حاج عبدالزهرا کربلای معلی بریم حرم آقا اباالفضل ،یک سلام دادیم از همان بیرون و رفتیم حرم سیدالشهدا ،حاج عبدالزهرا با امام حسین گفتگو داشت کلام امام حسین را می شنید ،دم در حرم دم باب قبله ایستاده بودیم دیدم صورت را گذاشت کنار در ،شروع کرد گریه کردند گفت نمی گذارد برویم تو به من گفتند برگرد سید ،گفتم چیه؟هر چی می گویم اجازه می دهید بیایم، ءأدخل یا ولی الله ؟ _اذن دخول را که حتما می خوانید_ از امشب می خواهیم برویم حرم آقا اباالفضل ،دل که دیگر گذر نامه نمی خواهد الآن هم مثل اینکه اذن دادند چون این گریه ها نشانه اذن دخول است ،ءأدخل یا الله ؟ءأدخل یا حجه الله ؟ءأدخل أیها الملائکه المحدقین بهذا الحرم الشریف؟ گفت اجازه نمی ده،برگرد. گفتم کجا برگردیم گفت برگرد بریم حرم عباس. برگشتیم حرم آقا اباالفضل دیدم شروع کرد به صحبت کردن باآقا اباالفضل ،دیدم خندید گفت آقا اباالفضل گفت بروید به آقا گفتم که اینها می آیند برگشتیم.
و از بزرگواری که الآن زنده هستند شنیدم که از قول سید هاشم حداد می گفت من ایستاده بودم تو ایوان دیدم حاج عبد الزهرا دم در ورودی حرم آقا اباالفضل خوابیده اند و زائران می آمدند رد بشوند ناچار بودند پا بگذارند رو حاج عبد الزهرا ،وخودش می گفت پاتون را بگذارید روی من بروید داخل حرم.چون آقا اباالفضل تو پاشنه در سیدالشهدا فنا شده منم می خواهم تو پاشنه در اباالفضل فنا بشوم. حالا اون بزرگوار میگه من همین طور که ایستاده بودم تو ایوان دیدم اباالفضل هم از ضریح آمده بیرون و به حاج عبدالزهرا نگاه می کند و لبخند می زند ،خدا لطف فرموده بود چشم حقیقت بینشون باز شده بود شما هم تسلیم خدا بشوید چشمتان را باز می کنند.خود ما نمی توانیم ولی خدا که بر هر کاری قادر است الم تعلم أن الله علی کل شیء قدیر،به زور ذکر و ورد نمی شه ولی اگر عنایت کنند می شود،آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند     آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند.
السلام علیک ایها العبد الصالح ،اباالفضل اول عبد بوده ، حضرت اباالفضل عابد نبوده بلکه عبد بوده ،ما در نماز نخواندیم السلام علینا وعلی عابدین الصالحین ،قرآن می توانستد بگوید عابدین ولی گفته عباد جمع عابد، عبٌاد است نه عباد .مهر این کلمه عباد به امضای امام صادق رسیده است .
شوخی نیست امام صادق را بزرگ بدانید، درود خدا برمعاویه بن وهب از اصحاب امام صادق در عرفات ،رفیق معاویه می گوید در کنار او ایستاده بودم دیدم به تمام رفقایش و همسایه هایش دعا کرد ،از ظهر عرفه تا غروب عرفه غروب شد دیدم چیزی برای خودش طلب نکرد،آمدم جلو گفتم یا معاویه بن وهب چرا این کار را کردی؟_شاهدم ای جاست _ گفت شنیدم از مولای خود و مولای تو ومولای همه اهل عالم ،بعد از پدران بزرگوارش که فرمود هر کس پشت سر برادر  دینی خود دعا کند وقتی دعا به آسمان اول می رسد ،ملائک آسمان اول می گویند صد هزار برابر برایت بود وبه آسمان دوم دویست هزار برابر ،تابه آسمان هفتم هفتصد هزار برابر ،به محضر حق که می رسد می فرماید رحمت من از ملائک کمتر نیست یک میلیون برابر،شاهدم ابتدای روایت بود که امام را بزرگ بدانید حالا این امام فرموده السلام علیک ایها العبد الصالح .چرا سلام داده سرٌ این سلام در سوره یس آمده سوره یس قلب قرآن است ،شما اگر قلب نداشته باشید می میرید عالم اگر قلب نداشته باشد که امام زمان علیه السلام است از بین می رود ،قرآن هم اگر قلب نداشته باشد حیات قرآن از بین می رود قلب قرآن سوره یس است .چرا؟به دلیل این آیه است سلام قولا من رب رحیم . تنها جاییکه فقط خود خدا سلام کرده است همین آیه است دیگه هر چه سلام کرده است ملائک کرده اند.اینجا خود خدا میگوید از قول من سلام برسون ،حالا امام صادق می خواهد سلام خدا را برساند ،اهل سنت می گویند چرا سلام می دهید ؟خدا سلام می دهد :سلام علی ال یاسین ،سلام علی ابراهیم، سلام علی نوح فی العالمین ،در سوره الصافات.برگردانش را اگر بخواهید در زیارت آل یاسین. 


از بزرگوارانی که کنار اهل بیت بودند یکی از شاخص ترین ولی شناسان حضرت اباالفضل علیه السلام بودند آشنا با ولایت امام حسین علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام وپدر بزرگوارشان حضرت علی علیه السلام بودند خدا رحمت کند خواجه شیرازی را " گویی ولی شناسان رفتند از این بیابان" منظور از ولی شناسان حضرت اباالفضل علیه السلام است.
 امام زمان  علیه السلام در زیارت ناحیه  توصیفاتی در مورد حضرت اباالفضل علیه السلام دارند که انسان اصلا نمی تواند آنها را نقل کنه که حضرت چه توجهی به حضرت اباالفضل علیه السلام دارند و از بهترین راههای قرب به امام زمان ابراز محبت و ادب به ساحت حضرت عباس علیه السلام است.شنیده اید از مداحان که حضرت ولی عصر در روز عرفه به خیمه هایی بیشتر توجه دارند که در آن روضه حضرت اباالفضل علیه السلام خوانده میشود  .
به راستی چرا 5 امام دست حضرت اباالفضل علیه السلام را بوسیده اند دست بوسی کار بسیار عظیمی است آیت الله بهجت برای بوسه به دست بر اساس روایات ال الله فتوا داده اند ,ائمه هدی فرموده اند بهترین جای بوسه زدن پیشانی است ,خوب آقا جان شما اگر گفته اید پیشانی مومن را ببوسید شما که اعلی هستید ازحضرت اباالفضل علیه السلام چون امام وجود و مقامش بالاست حضرت اباالفضل علیه السلام معصوم بودند ولی امام نبوده اند چه خصوصیتی در آقا بوده که 5 امام مثل ,محور عالم وجود حضرت امیر, امام حسن مجتبی,خامس آل عبا دست آقا اباالفضل رابوسیده اند که این خامسیت بزرگترین مقامات امام حسین بوده است سر این خامسیت را در زیارت عاشورا میتوان ادراک کرد آنجا که فرموده اند:انی اتقرب الی الله والی رسوله والی امیر المومنین والی فاطمه والی الحسن والیک و بموالاتک .
لذا برهمه ما لازم است آشنایی باحضرت اباالفضل علیه السلام مخصوصا آنهایی که میخواهند سلوک الهی کنند و راه خدایی بروند که فنای دروجود امام است چون ما سه منزل بیشتر نداریم اول فنای در امام بعدا فنای درحضرت رسول و بعد فنای در حق تعالی است کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام .ادب فنا از حضرت اباالفضل علیه السلام سر زده است .
ازاولیایی الهی که در زمان خودمان بوده اند و بنده آنها را درک کرده ام همگی از طریق حضرت اباالفضل علیه السلام به لقای الهی راه پیدا کرده اند آنهایی را هم که ما آنها را درک نکردایم و احوالات انها را سینه به سینه شنیده ایم گفته اند که حضرت اباالفضل علیه السلام بزرگترین ملجاء و پناهگاه اولیای خدا بوده اند از ابتدای خلقت .آیا  قبل از خلقت خلقی حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسلیم باشند .
آیا  قبل از خلقت خلقی حضرت ,مگه آقا پناهگاه بوده اند ؟بله چون آنها در ازل با حضرت حق عهد بسته اند که تسلیم باشند .
خیلی ها سوال می کنند چرا در زیارت عاشورا اسمی از حضرت اباالفضل علیه السلام نیست میدانید که زیارت عاشورا مستقیما از حضرت حق صادر شده زیارت قدسی است و هر کس هر روز سیری در آن نداشته باشد از محرومان است بر کسانی که اسرار زیارت روشن شده تمام راه و کربلا را در عاشورا بخواهند زیارت کنند در زیارت عاشورا ,عاشورا را زیارت میکنند .حضرت اباالفضل علیه السلام جایشان در این زیارت اینجا است :السلام علیک یا ابا عبد الله و علی الارواح التی حلت بفنائک .اولین روحی که حلول کرد به فنای امام حسین حضرت اباالفضل علیه السلام بودند کلمه حلت غوغاست کلمه کلمه این زیارت از ما فوق عرش به فرش امده ,تا دست همه را بگیرد و عرشی کند .فنا یعنی پاشنه در در کلمات امام سجاد هست که درمناجات می فرمایند عبیدک بفنائک ,مسکینک بفنائک بنده کوچک تو به در تو آمده حضرت اباالفضل علیه السلام به خود اجازه ندادند وارد حریم ابا عبد الله بشوند پاشنه در سید الشهدا قرار گرفتند ,حلت بفنائک قطعا اینها را حضرتش از حق تعالی  گرفته است .آن که فنا را یاد داده و بعد به فنا _با فتحه_رسیده وجود مبارک حضرت اباالفضل علیه السلام است .                                                                     ادامه مطلب...

عصمت مقدس

گر گوهری بنام تولا نداشتم   

 رهتوشه بهر روز مبادا نداشتم

روزحساب درد وغمم بی حساب بود 

 در دل اگرمحبت زهرا نداشتم

دیروز اگر که دست مرا او نمی گرفت 

 امروز من امید به فردا نداشتم

گر مهر او نبود دراین ظلمت حیات         

راهی  بسوی عرش معلا  نداشتم

هرگاه  تامدینه  او پرگشوده ام             

چشم طمع به جنت اعلا  نداشتم

ای عصمت مقدس حق عمری از گناه     

 بال و پرم شکسته و پروا  نداشتم

 کردی هزار مرتبه  لطف و کرم  به من

غافل شدم که چشم تماشا نداشتم

شرمنده از حضور تو هستم که در رهت 

ایمان و عشق داشته تقوا نداشتم

چیزی برای عرضه بر این آستان نور

در حیرتم که داشته ام  یا نداشتم

                               اخلاص ومعرفت به «مهراب» بیاببخش

                               چیــزی جـز این مـن  ا زتـو تمنــا نداشتم

بی بی دو علم

چه کسى باور مى کرد دکتر عصام العماد که روزگاری بدنبال علی (ع)  بوده  تا او را به نقد بکشد، ناگهان مدهوش عطر عالم گیر اهل بیت گردد و به او دل  ببازد و....

دکتر عصام العماد که یمنی‌الاصل و 39 ساله است و نزد علماى بزرگ وهابى یمن مثل قاضى احمد سلامه و محمد بن اسماعیل عمرانى و دکترعبدالوهاب دیلمى زانو زده  و سپس در رشته حدیث دانشگاه ابن سعود ریاض حضور یافته و اندک اندک اجازه حضور نزد مفتى بزرگ عربستان بن باز را یافت. او مانند همه وهابیون، موضعى افراطى و تند و تیز نسبت به شیعه داشت...

بخشی از مصاحبه خبرگزاری ایسنا با دکتر عصام العماد:

دکتر عصام العماد، فتوای تکفیری 38 تن از علمای وهابی را متأثر از فتاوای شیخ محمد عبدالوهاب عنوان و اضافه کرد: تا زمانی که راه حلی برای این معضل نیابیم، مشکل جهان اسلام حل نخواهد شد. بزرگ‌ترین مشکل دنیای اسلام حرکت وهابیت است . وی می‌گوید: شیخ محمدسعید رمضان لوطی که از فقهای بزرگ است، گفته بود «حدود 200 متفکر اسلامی از سراسر جهان اجتماعی تشکیل دادیم تا مشکلات جهان اسلام را بیابیم و حل کنیم. پس از بحث به این نتیجه رسیدیم که بزرگ‌ترین مشکل که دنیای اسلام با آن دست و پنجه نرم می‌کند حرکت وهابیت است.» اینان مشکلاتی در تمام دنیا اعم از آمریکا و فرانسه، آلمان و چین و تمام جاهایی که در آن نفوذ کرده‌اند، ایجاد نموده‌اند. ‌ دکتر العماد از قول دکتر علامه یوسف قرضاوی نقل کرد: در دنیای اسلام کسی اعم از مرده و زنده وجود ندارد مگر اینکه وهابیت کتابی در لعن آن نوشته است چه شیعه باشد چه سنی، چه زیدی و چه...  وی خاطر نشان می‌کند: به عنوان مثال یک وهابی کتابی در رد سید جمال‌الدین اسدآبادی به نام «تحذیر الامم من کلب العجم = برحذر داشتن امت از ...فارسی» نوشته است. یک وهابی دیگر کتابی در رد صاحب «تفسیر المنار» به نام «صواعق من النار علی صاحب المنار: هجوم شعله‌های آتش بر سر صاحب کتاب المنار» نوشته است. دیگری کتابی به نام «الکلب العالی یوسف القرضاوی: ... بزرگ یوسف قرضاوی» نوشته است. تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است . عصام می‌گوید: بنده قبل از شیعه شدنم نزد فردی به نام «المدخلی» درس می‌خواندم که نزد این شیخ قریب 100 کتاب در لعن و رد بزرگان اسلام اعم از «سید محمد قطب»، «شیخ محمد غزالی»، «آیت‌الله خویی»، «شیخ محمد عبده» و ... وجود داشت. این در حالی است که ما در میان کتب وهابیون کتابی در رد مارکسیست، بودائیسم، بهائیت و تفکرات اسراییلی و آمریکایی نمی‌بینیم. تمام نوشته‌های آنان فقط و فقط علیه مسلمانان است. وی تاکید می‌کند: فتوای وهابیون ناشی از تاثیرات عناصر اسراییلی در میان آنان است و باید توجه داشت که این فتوایی است که از قصر سعودی صادر شده است زیرا تمام علماء و مفتی‌های عربستان کارگزار حکومت هستند. این فتوا در جهت منافع اسراییل و برای متوقف کردن حرکت حزب‌الله لبنان و حماس و اخوان المسلمین و... صادر شده است.‌ عصام العماد می‌گوید: من به یاد دارم زمانی در دانشگاه‌های عربستان نقد امام علی علیه‌السلام و حتی عمر بن خطاب به راحتی صورت می‌گرفت ولی هیچ‌کس حق نقد شیخ محمد عبدالوهاب را نداشت. در این ایام با ظهور بزرگانی شجاع چون «سید محمد قطب» و «شیخ محمد غزالی» این وضعیت افول یافت. وی ادامه می‌دهد: وقتی بزرگان وهابی نتوانستند با قدرت علمی «سید محمد قطب» مقابله کنند، او را متهم کردند به این‌که علیه ولی امر خود شورش کرده است که او نیز در جواب گفته بود اگر ولی امری برای من باشد، او «جمال عبدالناصر» است. وی در عین حال خاطر نشان می‌کند: متاسفانه مبنای فقهی وهابیون بسیار مصلحتی است به گونه‌ای که اگر مصلحت خود را در ارتباط با شیعه ببینند صدها کتاب در اسلامیت شیعه می‌نویسند.      


 دکتر عصام العماد، شیعه شدنش را هدیه‌ی آسمانی برمی‌شمرد و می‌گوید: من در نزد «بن‌باز» در عربستان مشغول تحصیل بودم و با خود در این اندیشه بودم که پس از قرن‌ها، همچنان ارادات خالصانه نسبت به امام علی و امام حسین (ع) و دیگر امامان بزرگوار، در قلوب عده‌ای موج می‌زند و کهنه نشده است و از طرف دیگر نقدهای شدید نسبت به امام علی (ع) و امام حسین(ع) را در مجالس علمی عربستان مشاهده می‌کردم و می‌دیدم ظلم‌های یزد و معاویه توجیه می‌شود ولی به راحتی امامان شیعه نقد می‌شوند. مشاهده می‌کردم در عربستان کتاب‌هایی در دفاع از یزید و... نوشته شده و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند.  وی ادامه داد: بنده مجالسی را مشاهده می‌کردم که به راحتی امام علی (ع) را نقد می‌کنند ولی وقتی فضایل امام -که حتی در خود کتاب‌هایشان نیز هست- می‌شنوند، قدرت تحمل آنرا ندارند. مشاهده می‌کردم کتاب‌های متنوعی در دفاع از یزید و عمروعاص و... نوشته شده است و هیچ‌گونه انتقادی بر آنان وارد نکرده‌اند. وی ادامه داد: این‌گونه جریانات باعث شد بر نفسم عتاب کنم و خود را به مطالعه در سیره‌ی اهل بیت (ع) وادار کردم. مدرس مجمع جهانی اهل بیت(ع) گفت: در شبی از شب‌های ماه رمضان پس از نماز تراویح در مجلسی حاضر شدم که امام علی (ع) را در قفس اتهام گذاشته بودند و به تمام عملکرد او بدون دلیل اعتراض می‌کردند و او را خلیفه‌ای عنوان می‌کردند که اگر زودتر کشته می‌شد، آمریکای امروز مسلمان می‌گشت. دیدم آنان امام حسین (ع) را سبب‌ساز فتنه بزرگ اجتماعی می‌نامیدند که پس از این جلسه به شدت به مطالعه و تحقیق در زندگی اهل بیت (ع) روی آوردم. پس از مطالعات تخصصی، دریافتم که تمام کارهای امام علی (ع) بر طبق عقل و منطق بود و به این نتیجه رسیدم که سخنان وهابیون تماما توجیهات رکیکه و فاقد منطق است. مثلا آنان احادیث فضایل امام علی علیه‌السلام را بی‌اهمیت می‌خواندند ولی نفرین پیامبر(ص) در مورد معاویه (خداوند هیچ وقت شکمت را سیر نکند) را از جمله فضایل معاویه می‌دانستند و توجیه می‌کردند مقصود از این حدیث این است که معاویه هیچگاه سیر نشود و بخورد و سلامت پیدا کند. عصام العماد افزود: شیعه شدن من نه فقط به اراده خودم بلکه با کرامت الهی و عنایت آسمانی تحقق پذیرفت و خداوند را با تمام وجود بر این نعمت عظمی شاکرم و از او می‌خواهم مرا به معارف بیشتری هدایت کند. 

عصام العماد