آیا ممکن است در این ابتلائات بزرگ هر چند مانند ذبیحه حرکتى کوچک داشته باشیم . در قضیه ى مسجد گوهرشاد عده اى را دستگیر نمودند، هشت نفر از علما هم در میان آن ها بودند و معلوم نبود که آن ها را به کجا مى برند، و اعدامشان مى کنند و یا ... تا این که آقا سیدابوالحسن اصفهانى ( رحمه الله ) براى نجات آن ها از نجف به رضاشاه تلگراف کرد، ولى از آن جا که در تلگراف کلمه ى حتما ذکر شده بود، تلگراف از کرمانشاه برگشت ، و ایشان دوباره تلگراف زدند و از اعدام آن ها صرف نظر و آزاد شدند . یکى از علماى دستگیر شده مى گفت : در بازداشتگاه همه ى ما با حال ناراحتى و تضرع مشغول توسلات و زارى و دعا و گریه بودیم ، اما مى دیدیم که آقا سید یونس اردبیلى ( رحمه الله ) مشغول مطالعه ى کتاب جواهر است !به گونه اى که گویى اصلا در گرفتارى نیست .
گویا ایشان تکلیفشان را همان مى دیده اند .
----------------------------------------------------------------------
توفیق به کثرت اشتغال نیست
علماى سابق با آن همه توفیقات که داشتند، معلوم نیست عمرشان از ما بیشتر بوده است . شیخ انصارى ( رحمه الله ) سنش از ما کمتر بوده است ، شهید اول و ثانى ( رحمهماالله ) با آن همهم کتاب هاى خوب و مفید و متین ، زیاد عمر نکردند، ولى عمرشان با برکت بود . بنابراین ، معلوم مى شود که توفیق به کثرت اشتغال به تحصیل و ... ربطى ندارد.
--------------------------------------------------------
جدیت آخوند خراسانى و آیت الله اصفهانى
جدیت علما در اشتغال به بحث و درس به حدى عجیب و غریب بودهه که نمى شود بیان کرد. گفتن آن خیلى مشکل است ، مخصوصا محققین آن ها.
استاد ما نقل مى کرد که تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانى شرکت ننمودم . علت آن هم این بود که باران شدیدى آمده بود و من یقین کردم که آن مرحوم براى تدریس نمى آید؛ زیرا هنگام باریدن باران در جلوى خانه ى ایشان آب فراوان جمع مى شد و لذا عبور و مرور از آن قطع مى شد؛ ولى بعد معلوم شد که یکى از اهل علم پایش را بالا مى زند و مرحوم آخوند را پشت مى گیرد و از آب عبور مى دهد!
با چه مشقت ها و سختى ها عمرى در راه درس و تدریس و بحث گذراندند و هیچ احساس خستگى و فتور نکردند!
یک وقت مرحوم آخوند بر بالاى منبر فرموده بود: این تدریس فکر چهل سال قبل است ، ولى ریاست نگذاشت فکر کنم .
استاد ما یک مرتبه ى دیگر هم براى درک مجلس درس آخوند با ترن خصوصى و در بست خود را مى رساند. ظاهرا از بغداد به کربلا و از آن جا به نجف ؛ ولى همین که به مجلس درس مى رسد، آخوند ( رحمه الله ) بسم الله درس را شروع مى کند . گویا استاد ما مى دانسته که درس اول در چه مبحثى است ، آن را بدون حضور در درس استادش نوشته و به شاگردان حاضر در درس عرضه نموده بود، و درست مطابق درس استاد در آمده بود.
در هر حال ، استاد ما سیزده سال در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بود، و دوره ى اصول آخوند ( رحمه الله ) چهار سال طول مى کشیده است .
مُهر بر لب زده
مى گویند: آقایى ، مرحوم شربیانى را در خواب دید و از ایشان پرسید: مقام شما بالاتر است ، یا مقام مامقانى (رحمه الله) ؟
ایشان فرمود: مقام آقاى مامقانى ( رحمه الله ) از مقام من بالاتر است ؛ زیرا شؤون ریاست نگذاشت من به آن مقام برسم .
-----------------------------------------------------------
چهل روز هسته ى خرما را مى خوردیم !
یکى از کسانى که ما در زمان خود درک کرده ایم ، مرحوم آقا شیخ محمد حسین کاظمینى صاحب شرح شرایع و مرجع عرب ها بود که به اهل علم ، ورق نان مى داد.آقاى شیخ مهدى خالصى ( رحمه الله ) که از فضلاى کاظمین بود گفت : آقا شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) روزى یک ورق به ما مى داد که فقط براى نان ما کافى بود، و ما دو نفر عائله بودیم با مادرم ، با خود گفتم : نزد آقاى شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) بروم تا آن را بیشتر کنند . به خانه ى ایشان رفتم و دیدم علویه کتاب جواهر را مى خواند و ایشان مى نویسند . دستور دادند علویه داخل اندرون شوند . عرض کردم : آقا، یک ورق کافى نیست ، دستور بدهید دو برابر شود، تا با آن مقدارى هندوانه هم بخریم .ایشان ما را امر به صبر و زهد و قناعت کردند، بعد حال خودشان را نقل کردند و گفتند: ما در ایام تحصیل در نجف اشرف چه سختى هایى را مى کشیدیم ، به حدى که زمانى در حجرات بالاى مدرسه مرتضویه بودیم ، چهل روز بر ما گذشت که هیچ خوراکى نداشتیم ، و ما در این مدت هسته هاى خرما را مى خیساندیم و مى خوردیم !آیا ما مى توانیم بیست روز بدون نان زندگى کنیم ؟!ده روز چطور؟!
سرانجام گویا مرحوم کاظمینى قبول کرده بودند و به مرحوم خالصى حواله داده بودند.
------------------------------------------------------------------------
ایتام آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) را به که سپرده اند
میرزاى شیرازى بزرگ ( رحمه الله ) طلاب غیر مستعد را که تشخیص مى داد اهل اجتهاد نیستند، وقتى جامع المقدمات و رساله عملیه را یاد مى گرفتند، براى ارشاد و تعلیم مسایل و اصلاح قرائت نماز مردم به محل هاى خودشان مى فرستاد .در هر حال ، تعلیمات عوام و ایتام (آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین) را به که سپرده اند؟!
عرب هاى بادیه نشین که دارایى نداشتند تا از یک روحانى جهت تبلیغ احکام دعوت و پذیرایى کنند، براى رکوع و سجود، جست و خیر مى کردند!
عالمى که در قم (در مسجد محله اى ) نماز اقامه مى کرد و احکام را بیان مى نمود، مى گفت : از مردم محله و اهل مسجد یک پول هم نمى رسد، ولى هر وقت به آن مسجد مى روم از جاهاى دیگر حواله مى رسد، و هرگاه نمى روم قطع مى شود!اهل علمى که مشغول کار خود بوده اند، معجزات دیده اند!
جناب استاد نقل می کنند که آیت الله مشکینی فرمودند: یک نفر از من پول قرض می خواست و من غیر از 5 ریال پول، چیز دیگری نداشتم و با اینکه خود احتیاج داشتم آن را دادم، مقداری که حرکت کردم، یک نفر ترک اردبیلی رسید، و 5 تومان به من داد بعد از آن طلبه ای آمد، و گفت آیا 5 تومان داری به من قرض بدهی؟ من هم آن را دادم، لحظاتی بعد دیگری رسید و مبلغ 50 تومان به من داد، بعد از آن من دعا کردم که یکی پیدا شود، و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید،ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.
---------------------------------------------------------------------
آثار الهی
حاج حسین خندق آبادی(رحمه الله) می فرمودند: روزی به حمام رفتم، وقتی دلاک مرا کیسه می کشید تقاضای موعظه کرد، من گفتم: یک دستگاهی آمده از این طرف علف می ریزی، از طرف دیگرش فرش و جوراب و لباس و کاپشن و ماست و کره و پنیر و سرشیر و چیزهای دیگر بیرون می آید. دلاک با تعجب پرسید چه دستگاهی است و چه کسی آن را ساخته است؟ گفتم آن دستگاه گاو و گوسفند است و سازنده اش هم خدا است. او سبزی می خورد و از او کره و پنیرو... به دست می آید. اگر قدری در این آثار الهی تفکّر کنی به وجود خدا پی می بری. ببین این دنیا، چه حساب و کتابی دارد با اینکه گوسفند، سالی یک بچه می زاید و این همه گوسفند را، در طول سال می کشند، ولی گوسفند ها کم نمی شوند ولی سگ سالی هفت تا، با کم و بیش، بچه می زاید کسی هم آنها را نمی کشد ولی زیاد نمی شوند باز هم بگو خدا در کار نیست.
---------------------------------------------------------------------
زبان گناهکار
این ها اتمام حجت است براى کسانى که خیال مى کنند اگر خوابشان مقدار اندکى از هشت ساعت کم شود، مى میرند.
شیخ آقا بزرگ تهرانى ( رحمه الله ) هم در وقت تالیف ، نشسته مى خوابید. ایشان هر روز مقدارى مى نوشت ، حتى روزى که وفات کرده بود، به یک پهلو تکیه نموده ومقدارى نوشته بود.
آقایى نیز از پدرش نقل مى کرد که سه سال نشسته مى خوابیدم و در این مدت رختخواب خود را براى خواب باز نکردم .
این گونه عاشق علم و عاشق عمل بودند!آیا این کم خوابى و پر کارى ها بدون محبت ممکن است ؟!البته امکان دارد کسى از ناراحتى نخوابد، اما آن کجا و راه محبت کجا که اصلا نمى گذارد محب آرام بگیرد!
-----------------------------------------------------------------------
پول حمام را از زیر فرش بردار و برو غسل کن
مرحوم وحید بهبهانى بعد از درس به یکى از شاگردان خود فرمود: بمان . سپس به ایشان فرمود: بعد از این بدون غسل در مجلس درس حاضر مشو.زیر فرشى که نشسته اى پول حمام است ، بردار و برو حمام و غسل کن .
ولى حال ما فرق کرده است و ما پسران آن پدران محسوب نمى شویم و هیچ سنخیتى با آن ها نداریم .
--------------------------------------------------------
خدا نکند از آن ها دور باشیم !
خود آقا شیخ مهدى خالصى ( رحمه الله ) هم وقتى که در کاظمین مرجع شد، کارهاى عجیب و ابتکار خوب در گرفتن و دادن سهم امام ( علیه السلام ) داشت که مختص به خود ایشان بود.
خدا نکند از آن ها دور باشیم ، ما صد برابر آن ها به مادیات متنعمیم ، با این حال آن ها صد برابر ما به معنویات متنعم بودند، و گرنه ما که مثلا اتومبیل داریم و آن ها اسب هم نداشتند، قاعدتا باید زودتر به مقصد و منزل برسیم و رتبه و مقام ما از آن ها بالاتر باشد. و یا این که مشغول شدن به اتومبیل قهرا سیر ما را کمتر مى کند!
چه منعم عجیبى که نعمت وجود به انسان داده به گونه اى که گویا نداده است ، زیرا این نعمت را حتى به کسانى که منکر او هستند، عنایت مى فرماید، و در برابر انعام و احسان به بندگان خود عوض نمى خواهد.و اگر عوض مى خواهد در برابر آن ده برابر یا بیشتر عوض مى دهد.
حضرت آیت الله مجتهدی فرمودند: یک موعظه دیگر اینکه، وصیت نکن که بعد از من چه ها بکنید، خودت انجام بده، زیرا مردم گرفتار کار خودشان هستند و به وصیت نامه ات عمل نمی کنند، اگر بر فرض تمام ورثه خوب باشند یک نااهل پیدا می شود
و بین آنها وسوسه می کند و نمی گذارد به وصیت تو عمل کنند، این کار برای خود من هم، اتفاق افتاد و ما خودمان نتوانستیم به وصیت پدرمان عمل کنیم و در طول این عمر(دنیوی ما) دیدیم که به وصیتها عمل نکردند.-----------------
جهنم رفتن واجب کفایی است
حضرت استاد می فرمایند: شخصی نزد من آمد و می خواست مرا در غیبت بیندازد، به او گفتم: ببین جهنم رفتن واجب کفائی است. یک دسته که بروند از گردن ما ساقط است چرا غیبت کنم و مرا به جهنم بفرستی.
-----------------------------------------------------------------
بطلان نماز
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: یکی از طلبه های این مدرسه گفت: روزی برای نماز مغرب به مسجد می رفتم، نزدیک اذان یکی آمد و نماز ظهر و عصر را تند و بدون طُمَأنینه خواند، جلو رفتم و به او گفتم:آقا نماز شما باطل است بسیار تند خواندید و هیچ کاری را کامل انجام ندادید، آن شخص گفت : معلوم است هنوز گرفتار چک و سفته نشده ای. بیچاره نمی داند که اغلب گرفتاریهایش به خاطر همین کم اهمیت دادن به نماز است.
--------------------------------------------------------
طواف عاشقانه بر گرد قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)
خدا کند در ما عشقى پیدا شود به مجموع قرآن و عترت ، تا اولا بتوانیم یگانگى قرآن و عترت ، و معجون مرکب از از آن دو را بیابیم ؛ و ثانیا در مقام پیروى و عمل ، با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم ،و بدانیم که آن ها از هر معشوقى بیشتر شایسته ى عشق ورزى هستند، راجع به حضرت یوسف - علیه السلام - است که :
جماله فى نفسه اءعلى من جماله فى بدنه ، و جماله النفسانى اءعظم من جماله الجسمانى ، و کل نبى اءو وصى نبى جماله الروحانى اءعظم من جمال یوسف الجسمانى .
جمال درونى و باطنى او را زیبایى بدنى و جسمانى اش برتر و بزرگتر بود . روشن است که این اختصاص به حضرت یوسف - علیه السلام - ندارد، بلکه جمال روحانى تمام پیامبران و اوصیا و جانشینان آن ها از زیبایى جسمانى حضرت یوسف - علیه السلام - برتر و بیشتر است .
آیا (قطعن اءیدیهن )؛ (زنان ، وقتى یوسف - علیه السلام - را دیدند، ) دروغ است یا راست ؟!آیا هو فى باطنه اءحسن منه فى ظاهره .؛ (باطن او از ظاهرش زیباتر بود.) دروغ است ؟!تازه ( و ما اءوتیتم من العلم الا قلیلا)؛ (از علم ، جز اندکى به شما داده نشده است .) جمال واقعى حضرت یوسف علیه السلام - اخفا شده بود . هم چنین داریم که :
اءعطى یوسف شطر الحسن ، و النصف الآخر لباقى الناس ...
به حضرت یوسف - علیه السلام - بخشى [ نیمى ] از زیبایى عطا شده بود، و نصف دیگر به دیگران ...
امام على - علیه السلام - مى فرماید:لو کشف الغطاء، ما ازددت یقینااگر پرده کنار رود، بر یقین من افزوده نمى شود.
یعنى لم ازدد یقینا کما لو کشف الغطاء لکم و تیقنتم . (چنان که وقتى پرده از جلو دیدگان شما کنار رود، یقین پیدا مى کنید، بر یقین من افزوده نمى گردد.)
انجام طاعت و ترک معصیت به حسب ظاهر مشکل است ، و سلمان شدن مشکل ، بلکه کالمحال است ، و لذا غیر از معصومین - علیهم السلام - همه به ترک طاعت و فعل معصیت مبتلا هستیم و معصوم بودن مثل این که نشدنى است ، ولى در افراد بشر، شمر هم بسیار است ؛ اما آیا چیزى هست که مطلب را آسان کند؟
از امورى که خیلى سهل المؤ ونة و آسان است - ولو عمل بر خلاف قول باشد - این است که انسان ملاحظه کند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و تارک معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتى است که ترک طاعت و فعل معصیت مى کند و آیا این حال مثل حالت اول است یا خیر؟ فرض کنید اگر انسان نزد رییس جمهور یا هر رییس مطلق ، مقرب باشد، این براى او بهتر است و یا این که نزد یک فقیر تهى دست و محروم ؟! آیا خوب است به ذاتى که موت و حیات و مرض و صحت و غنا و فقر به دست او است مراجعه کنیم و رابطه ى دوستى داشته باشیم ، یا با کسى که خود محتاج و ناتوان و بیچاره است ؟!
در اطاعت اوامر الهى و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن ، امر دایر است بین این که با کسى که حیات و ممات ، غنا و فقر و مرض و صحت و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت و ... به دست او است ؛ مجالست کنیم یا با کسى که هیچ ندارد؟!انسان کدام را اختیار مى کند و محبت وجدانیه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت ) با کدام طرف است ؟
به حسب ظاهر بنده ى مطیع ، پشتیبانش مثل کوه ، محکم و استوار و منبع همه ى خیرات است ، و بنده ى عاصى پشتیبانش محتاج تر از او و دشمن دانایى (شیطان ) است که از دوست نادان بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است . نظیر شخصى که نزد کسى رفت تا او را از فقر و فشار و ناراحتى روزگار نجات دهد، او گفت : شایسته ترین کار براى شما اقدام به مرگ و خودکشى است !صلاح دیدش از این قبیل است که بگوید: صلاح و نجات شما در این است که قرص مرگ آور یا خواب آور بخورید تا راحت شوید!بنابراین ، ما در عزم به طاعت عازم به رفاقت و دوستى و همنشینى با غنى قادر و داناى کریم هستیم ، و در عزم بر معصیت عازم به رفاقت و همنشینى با فقیر عاجز جاهل و لئیم .
اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور کنیم ، خواهیم فهمید که در اطاعت سود برده ایم ، نه زیان و خسارت ؛ به دلیل این که دیده ایم افرادى (و اءحى الموتى باذن الله ) ؛ (مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم .) و کراماتى از این قبیل را داشته اند و شدنى است و محال نیست و اختصاص به انبیا - علیهم السلام - هم ندارد، بلکه هر که از آن ها متابعت کند، مى تواند از این راه به مقامات و کمالات و کرامات آن ها دست یابد، البته بدون تحدى نبوت و کذابیت مدعى آن ؛ پس اگر انسان یقین کند و براى او واضح و آشکار شود که در طاعت ، با غنى و قادر و کریم و ... رفاقت کرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعا هیچ گاه به معصیت تمایل پیدا نمى کند و از قصر شاهنشاهى و از کنار هرگونه ناز و نعمت و آبادى و آسایش به کاروانسراى خرابه و ویرانه نمى رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمى شود، در حالى که خود آن صاحبخانه هم راضى نیست که رفیق او و با او باشیم ، و از هر چیز محروم گردیم !
بنابراین ، براى تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهى جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت ، نزدیکى به تمام نعمت ها و خوشى ها و دارایى ها و عزت ها و ... است ، و معصیت ، عبارت است از محرومیت و ناخوشى و ندارى و ذلت و ...
-------------------------------------------------------
توبه هر کسی به اندازه علم و عقل و درک خودش
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: توبه هر کسی به اندازه علم و عقل و درک خودش است. عوام باید از گناهانشان توبه کنند، و شما طلاب از کم درس خواندن، زیاد حرف زدن، انجام مکروهات و امثال اینها توبه کنید، هر کسی به قدر خودش.
-----------------------------------------------------------------
ترک مکروهات
حضرت آیه الله مجتهدی می فرمایند: یک بار در زمان جوانی آمدم شلوارم را ایستاده بپوشم پدرم تذکر داد و گفت: بنشین و بپوش، و رو به قبله نپوش،چون ایستاده شلوار پوشیدن مکروه است. تا موی سرم زیاد می شد، پول می داد و می گفت: برو موهای سرت را کوتاه کن، یک باربا شخصی بزرگتر از خودم صحبت می کردم، پدرم مرا دید، بعد از رفتن آن شخص، یک سیلی به صورتم زد و گفت: مگر نگفته بودم با بزرگتر از خودت رفاقت مکن؟ چرا با بزرگتر از خودت رفیق می شوی و حرف می زنی؟ لذا از همان کودکی باید فرزندانتان را به احکام اسلامی ملتزم کنید.
----------------------------------------------------------------------
ورود بد حجابان به منزل ممنوع
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: کسانی که بدحجابند نباید در منزل شما رفت و آمد کنند من حتی گفته ام بچه های کوچک را بدون چادر در منزلمان نیاورند، اگر در کوچه و خیابان حتی یکی از مَحرمهایت را دیدی اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت مکن یا اگر صحبت می کنی او را نگاه مکن و گوش خود را نزدیک او بیاور و به صحبت هایش گوش کن چرا که مردم نمی دانند این زن محرم شمااست.
----------------------------------------------------------------------
نماز شب اویس قرنی
بعضی بودند مثل اُوَیس قرنی(رحمه الله) که شبها نمی خوابید، اویس یک شب می گفت: هذِهِ لَیلَهُ القِیامِ امشب شب ایستادن است و تا صبح روی پا می ایستاد، یک شب می گفت: هذِهِ لَیلَهُ الرُّکُوعِ امشب شب رکوع است و تا صبح در رکوع بود یک شب می گفت هذِهِ لَیلَهُ السُّجُودِ تا صبح در سجده بود.
گفتند: در حرم سید الشهدا ( علیه السلام ) شیخى را دیدند که نزد سید جلیلى نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان ( علیه السلام ) سخن مى گفت . شیخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منکر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شیخ گفت : آیا من ظهورش را درک مى کنم ؟ رگ هاى سید سرخ شد و فرمود:
ان عیشک الله .
اگر خدا عمرت دهد.
این که در زمان غیبت به خواندن دعاى اللهم عرفنى نفسک ...سفارش شده است ، ظاهرا سرى دارد . هم چنین سفارش شده است که این دعا نیز خوانده شود:
یا الله یا رحمان یا رحیم ، یا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دینک .
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زیر و رو کننده ى دل ها، دلم را بر دینت استوار بدار.
-----------------------------------------------------------------------------
غیبت را انتخاب مى کردم ...
آقایى مى پرسید: اگر خداوند اجازه مى داد که از میان محرمات یکى را انسان مرتکب شود، و ما را در آن مخیر مى کرد، به نظر شما آن کار حرام کدام است ؟ هر کس حرامى را مى گفت ؛ ولى خود او مى گفت : من غیبت را اختیار مى کردم ؛ زیرا آتش و سوز دلم خاموش نمى شود و از غصه ها راحت نمى شوم ، مگر این که اسم طرف را در بدگویى و عیبگویى ببرم ؛ لذا اگر خدا اجازه مى داد از میان گناهان یکى را اختیار کنم ، غیبت را انتخاب مى کردم .
----------------------------------------
اگر توفیق و دستگیرى خدا نباشد، مگر کارهاى اختیارى انسان انجام مى گیرد؟! باید دستگیرى و توفیق از ناحیه ى خدا باشد، تا با اعمال اختیار و اراده از ناحیه ى بنده ، کارهاى اختیارى انجام گیرد. تازه انجام افعال اختیارى مشروط به بقاى حیات و صحت و عدم موانع است . مثلا براى انجام نماز باید بنده ساجد و ... باشد و عنوان سجود به قیام مبدل شود و شخص قائم ، راکع و ساجد گردد، این ها هم همه از او تعالى و به او است ؛ زیرا وجود و ایجاد، تا چه رسد به حرکات و سکنات ، به او است ؛ چنان که مى فرماید:
و ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمى
آن هنگام که [سنگریزه ها را ] پرتاب نمودى ، این تو نبودى که انداختى ، بلکه خدا انداخت .
ما همین اندازه مى دانیم که خداوند امر فرموده و نهى کرده و ما در فعل و ترک مضطر نیستیم و بین افعال مضطر و غیر مضطر فاصله است . همین مصحح عقوبت است . و نیز بالوجدان ثابت است که خود را در مورد تکلیف ، فاعل ما یشا و مختار و خالق فعل مى دانیم ، حال این که همگى مخلوق خداست و اختیار بنده نیز بر فرض ابقاى خداست و باید خدا او را باقى بدارد تا فعل را عن ارادة و اختیار انجام دهد. و انسان فاعل ما به است نه فاعل ما منه ولى خیال مى کند که فاعل ما منه است و این که فعل از او صادر مى شود، و حال این که نمى داند چه قدر طول مى کشد و یا به آخر مى رسد یا نه و یا موفق به انجام کار تا به آخر مى شود یا نه ؛ با این که از اول قصد انجام فعل تا آخر آن را دارد .