سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

آیا ممکن است در این ابتلائات بزرگ هر چند مانند ذبیحه حرکتى کوچک داشته باشیم . در قضیه ى مسجد گوهرشاد عده اى را دستگیر نمودند، هشت نفر از علما هم در میان آن ها بودند و معلوم نبود که آن ها را به کجا مى برند، و اعدامشان مى کنند و یا ... تا این که آقا سیدابوالحسن اصفهانى ( رحمه الله ) براى نجات آن ها از نجف به رضاشاه تلگراف کرد، ولى از آن جا که در تلگراف کلمه ى حتما ذکر شده بود، تلگراف از کرمانشاه برگشت ، و ایشان دوباره تلگراف زدند و از اعدام آن ها صرف نظر و آزاد شدند . یکى از علماى دستگیر شده مى گفت : در بازداشتگاه همه ى ما با حال ناراحتى و تضرع مشغول توسلات و زارى و دعا و گریه بودیم ، اما مى دیدیم که آقا سید یونس اردبیلى ( رحمه الله ) مشغول مطالعه ى کتاب جواهر است !به گونه اى که گویى اصلا در گرفتارى نیست .
گویا ایشان تکلیفشان را همان مى دیده اند .
----------------------------------------------------------------------
توفیق به کثرت اشتغال نیست
علماى سابق با آن همه توفیقات که داشتند، معلوم نیست عمرشان از ما بیشتر بوده است . شیخ انصارى ( رحمه الله ) سنش از ما کمتر بوده است ، شهید اول و ثانى ( رحمهماالله ) با آن همهم کتاب هاى خوب و مفید و متین ، زیاد عمر نکردند، ولى عمرشان با برکت بود . بنابراین ، معلوم مى شود که توفیق به کثرت اشتغال به تحصیل و ... ربطى ندارد.
--------------------------------------------------------
جدیت آخوند خراسانى و آیت الله اصفهانىآقا بهجت
جدیت علما در اشتغال به بحث و درس به حدى عجیب و غریب بودهه که نمى شود بیان کرد. گفتن آن خیلى مشکل است ، مخصوصا محققین آن ها.
استاد ما نقل مى کرد که تنها یک بار در درس مرحوم آخوند خراسانى شرکت ننمودم . علت آن هم این بود که باران شدیدى آمده بود و من یقین کردم که آن مرحوم براى تدریس نمى آید؛ زیرا هنگام باریدن باران در جلوى خانه ى ایشان آب فراوان جمع مى شد و لذا عبور و مرور از آن قطع مى شد؛ ولى بعد معلوم شد که یکى از اهل علم پایش را بالا مى زند و مرحوم آخوند را پشت مى گیرد و از آب عبور مى دهد!
با چه مشقت ها و سختى ها عمرى در راه درس و تدریس و بحث گذراندند و هیچ احساس خستگى و فتور نکردند!
یک وقت مرحوم آخوند بر بالاى منبر فرموده بود: این تدریس فکر چهل سال قبل است ، ولى ریاست نگذاشت فکر کنم .
استاد ما یک مرتبه ى دیگر هم براى درک مجلس درس آخوند با ترن خصوصى و در بست خود را مى رساند. ظاهرا از بغداد به کربلا و از آن جا به نجف ؛ ولى همین که به مجلس درس مى رسد، آخوند ( رحمه الله ) بسم الله درس را شروع مى کند . گویا استاد ما مى دانسته که درس اول در چه مبحثى است ، آن را بدون حضور در درس استادش نوشته و به شاگردان حاضر در درس ‍ عرضه نموده بود، و درست مطابق درس استاد در آمده بود.
در هر حال ، استاد ما سیزده سال در درس مرحوم آخوند شرکت کرده بود، و دوره ى اصول آخوند ( رحمه الله ) چهار سال طول مى کشیده است .


مى گویند: آقایى ، مرحوم شربیانى را در خواب دید و از ایشان پرسید: مقام شما بالاتر است ، یا مقام مامقانى (رحمه الله) ؟
ایشان فرمود: مقام آقاى مامقانى ( رحمه الله ) از مقام من بالاتر است ؛ زیرا شؤون ریاست نگذاشت من به آن مقام برسم .
-----------------------------------------------------------
چهل روز هسته ى خرما را مى خوردیم !آقا بهجت
یکى از کسانى که ما در زمان خود درک کرده ایم ، مرحوم آقا شیخ محمد حسین کاظمینى صاحب شرح شرایع و مرجع عرب ها بود که به اهل علم ، ورق نان مى داد.آقاى شیخ مهدى خالصى ( رحمه الله ) که از فضلاى کاظمین بود گفت : آقا شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) روزى یک ورق به ما مى داد که فقط براى نان ما کافى بود، و ما دو نفر عائله بودیم با مادرم ، با خود گفتم : نزد آقاى شیخ محمد حسین کاظمینى ( رحمه الله ) بروم تا آن را بیشتر کنند . به خانه ى ایشان رفتم و دیدم علویه  کتاب جواهر را مى خواند و ایشان مى نویسند . دستور دادند علویه داخل اندرون شوند . عرض کردم : آقا، یک ورق کافى نیست ، دستور بدهید دو برابر شود، تا با آن مقدارى هندوانه هم بخریم .ایشان ما را امر به صبر و زهد و قناعت کردند، بعد حال خودشان را نقل کردند و گفتند: ما در ایام تحصیل در نجف اشرف چه سختى هایى را مى کشیدیم ، به حدى که زمانى در حجرات بالاى مدرسه مرتضویه بودیم ، چهل روز بر ما گذشت که هیچ خوراکى نداشتیم ، و ما در این مدت هسته هاى خرما را مى خیساندیم و مى خوردیم !آیا ما مى توانیم بیست روز بدون نان زندگى کنیم ؟!ده روز چطور؟!
سرانجام گویا مرحوم کاظمینى قبول کرده بودند و به مرحوم خالصى حواله داده بودند.
------------------------------------------------------------------------
ایتام آل محمد ( صلى الله علیه و آله و سلم ) را به که سپرده اند
میرزاى شیرازى بزرگ ( رحمه الله ) طلاب غیر مستعد را که تشخیص مى داد اهل اجتهاد نیستند، وقتى جامع المقدمات و رساله عملیه را یاد مى گرفتند، براى ارشاد و تعلیم مسایل و اصلاح قرائت نماز مردم به محل هاى خودشان مى فرستاد .در هر حال ، تعلیمات عوام و ایتام (آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین) را به که سپرده اند؟!
عرب هاى بادیه نشین که دارایى نداشتند تا از یک روحانى جهت تبلیغ احکام دعوت و پذیرایى کنند، براى رکوع و سجود، جست و خیر مى کردند!
عالمى که در قم (در مسجد محله اى ) نماز اقامه مى کرد و احکام را بیان مى نمود، مى گفت : از مردم محله و اهل مسجد یک پول هم نمى رسد، ولى هر وقت به آن مسجد مى روم از جاهاى دیگر حواله مى رسد، و هرگاه نمى روم قطع مى شود!اهل علمى که مشغول کار خود بوده اند، معجزات دیده اند!


جناب استاد نقل می کنند که آیت الله مشکینی فرمودند: یک نفر از من پول قرض می خواست و من غیر از 5 ریال پول، چیز دیگری نداشتم و با اینکه خود احتیاج داشتم آن را دادم، مقداری که حرکت کردم، یک نفر ترک اردبیلی رسید، و 5 تومان به من داد بعد از آن طلبه ای آمد، و گفت آیا 5 تومان داری به من قرض بدهی؟ من  هم آن را دادم، لحظاتی بعد دیگری رسید و مبلغ 50 تومان به من داد، بعد از آن من دعا کردم که یکی پیدا شود، و این 50 تومان را از ما بگیرد که شاید 500 تومان گیرمان بیاید،ولی کسی پیدا نشد و دعای ما هم مستجاب نگردید.
---------------------------------------------------------------------
آثار الهیآقا مجتهدی
حاج حسین خندق آبادی(رحمه الله) می فرمودند: روزی به حمام رفتم، وقتی دلاک مرا کیسه می کشید تقاضای موعظه کرد، من گفتم: یک دستگاهی آمده از این طرف علف می ریزی، از طرف دیگرش فرش و جوراب و لباس و کاپشن و ماست و کره و پنیر و سرشیر و چیزهای دیگر بیرون می آید. دلاک با تعجب پرسید چه دستگاهی است و چه کسی آن را ساخته است؟ گفتم آن دستگاه گاو و گوسفند است و سازنده اش هم خدا است. او سبزی می خورد و از او کره و پنیرو... به دست می آید. اگر قدری در این آثار الهی تفکّر کنی به وجود خدا پی می بری. ببین این دنیا، چه حساب و کتابی دارد با اینکه گوسفند، سالی یک بچه می زاید و این همه گوسفند را، در طول سال می کشند، ولی گوسفند ها کم نمی شوند ولی سگ سالی هفت تا، با کم و بیش، بچه می زاید کسی هم آنها را نمی کشد ولی زیاد نمی شوند باز هم بگو خدا در کار نیست.
---------------------------------------------------------------------
زبان گناهکار

نقل می کنند که حضرت آیت الله العظمی نائینی رحمه الله علیه مدتی بود به درد پا مبتلا بود، به مرحوم شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان فرمودند: مدتی است پای من درد می کند، دعایی بکنید که پایم خوب شود.مرحوم شیخ عباس قمی(رحمه الله) فرمودند: من یقین ندارم که با زبانم گناه نکرده باشم(لذا نمی توانم با زبان برای شما دعائی بکنم) ولی با دستم به اهل بیت(ع) کمک کرده ام، لذا دست به پای مرحوم آیت الله العظمی نائینی کشیدند و خوب شدند.

علما , • نظر
زمانى که ما در کربلا بودیم ، آقا شیخ عبدالله مامقانى ( رحمه الله ) در قید حیات بودند.گفته مى شد که ایشان شبانه روزى چهار ساعت مى خوابید، ولآقا بهجتى در کتاب رجالش نوشته است : تالیف این کتاب سه سال طول کشید و من در این مدت ، شبانه روزى سه ساعت مى خوابیدم !
این ها اتمام حجت است براى کسانى که خیال مى کنند اگر خوابشان مقدار اندکى از هشت ساعت کم شود، مى میرند.
شیخ آقا بزرگ تهرانى ( رحمه الله ) هم در وقت تالیف ، نشسته مى خوابید. ایشان هر روز مقدارى مى نوشت ، حتى روزى که وفات کرده بود، به یک پهلو تکیه نموده ومقدارى نوشته بود.
آقایى نیز از پدرش نقل مى کرد که سه سال نشسته مى خوابیدم و در این مدت رختخواب خود را براى خواب باز نکردم .
این گونه عاشق علم و عاشق عمل بودند!آیا این کم خوابى و پر کارى ها بدون محبت ممکن است ؟!البته امکان دارد کسى از ناراحتى نخوابد، اما آن کجا و راه محبت کجا که اصلا نمى گذارد محب آرام بگیرد!
-----------------------------------------------------------------------
پول حمام را از زیر فرش بردار و برو غسل کن
آقایى مکاسب مى گفته است : شخصى جنبى وارد محل درس مى شود.استاد مى فرماید: امروز دیگر درس نمى گویم . و شاید علتش را بیان کرده بود.
مرحوم وحید بهبهانى بعد از درس به  یکى از شاگردان خود فرمود: بمان . سپس به ایشان فرمود: بعد از این بدون غسل در مجلس ‍ درس حاضر مشو.زیر فرشى که نشسته اى پول حمام است ، بردار و برو حمام و غسل کن .
ولى حال ما فرق کرده است و ما پسران آن پدران محسوب نمى شویم و هیچ سنخیتى با آن ها نداریم .
--------------------------------------------------------
خدا نکند از آن ها دور باشیم !
خود آقا شیخ مهدى خالصى ( رحمه الله ) هم وقتى که در کاظمین مرجع شد، کارهاى عجیب و ابتکار خوب در گرفتن و دادن سهم امام ( علیه السلام ) داشت که مختص به خود ایشان بود.
خدا نکند از آن ها دور باشیم ، ما صد برابر آن ها به مادیات متنعمیم ، با این حال آن ها صد برابر ما به معنویات متنعم بودند، و گرنه ما که مثلا اتومبیل داریم و آن ها اسب هم نداشتند، قاعدتا باید زودتر به مقصد و منزل برسیم و رتبه و مقام ما از آن ها بالاتر باشد. و یا این که مشغول شدن به اتومبیل قهرا سیر ما را کمتر مى کند!
چه منعم عجیبى که نعمت وجود به انسان داده به گونه اى که گویا نداده است ، زیرا این نعمت را حتى به کسانى که منکر او هستند، عنایت مى فرماید، و در برابر انعام و احسان به بندگان خود عوض نمى خواهد.و اگر عوض مى خواهد در برابر آن ده برابر یا بیشتر عوض مى دهد.

علما , • نظر

حضرت آیت الله مجتهحضرت آیت الله مجتهدیدی فرمودند: یک موعظه دیگر اینکه، وصیت نکن که بعد از من چه ها بکنید، خودت انجام بده، زیرا مردم گرفتار کار خودشان هستند و به وصیت نامه ات عمل نمی کنند، اگر بر فرض تمام ورثه خوب باشند یک نااهل پیدا می شود

و بین آنها وسوسه می کند و نمی گذارد به وصیت تو عمل کنند، این کار برای خود من هم، اتفاق افتاد و ما خودمان نتوانستیم به وصیت پدرمان عمل کنیم و در طول این عمر(دنیوی ما) دیدیم که به وصیتها عمل نکردند.
-----------------
جهنم رفتن واجب کفایی است
حضرت استاد می فرمایند: شخصی نزد من آمد و می خواست مرا در غیبت بیندازد، به او گفتم: ببین جهنم رفتن واجب کفائی است. یک دسته که بروند از گردن ما ساقط است چرا غیبت کنم و مرا به جهنم بفرستی.
-----------------------------------------------------------------
بطلان نماز
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: یکی از طلبه های این مدرسه گفت: روزی برای نماز مغرب به مسجد می رفتم، نزدیک اذان یکی آمد و نماز ظهر و عصر را تند و بدون طُمَأنینه خواند، جلو رفتم و به او گفتم:آقا نماز شما باطل است بسیار تند خواندید و هیچ کاری را کامل انجام ندادید، آن شخص گفت : معلوم است هنوز گرفتار چک و سفته نشده ای. بیچاره نمی داند که اغلب گرفتاریهایش به خاطر همین کم اهمیت دادن به نماز است.
علما , • نظر
اختلاط ما با کفار آخرش به همین جاها مى کشد، یعنى ابتدا از مسلمانان پذیرایى مى کنند و به آن ها احترام مى گذارند و آن ها را به بلاد خود دعوت مى نمایند و در تجارت و معاملات بازرگانى خود داخل مى کنند، و وقتى رؤ سا و سیاستمداران مسلمانان مست پول و غیر پول شدند .حاضر مى شوند امضا و امتیازات دهند تا آن ها بر بلاد اسلامى حکومت کنند . بدین ترتیب ، هم جنسى و هم شکلى و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آن ها را بر مسلمانان آسانتر مى سازد . آیا اگر مثلا کفار بر نفت ایران حکومت کردند، مى شود که نتوانند بر ایران و مردم ایران حکومت کنند؟!و مالک الرقاب ممالک اسلامى و مسلمانان نشوند؟!فرانسه در سوریه ، لبنان و الجزایر؛ و انگلیس در عراق و حجاز حکومت داشت ، و فعلا در دست آمریکا است . آرى ، ائمه ى ما - علیهم السلام - که فرمودند: با کفار اختلاط نکنید، در حقیقت براى حفظ دنیاى ما بود، و مى خواستند دنیاى ما را براى خود ما تاءمین کنند . و کار به جایى کشیده که کفار نفت و ثروت هاى طبیعى و ذخایر زمینى و معادن ما را به غارت مى برند، بعد به عنوان تصدق و آقایى و یا به عنوان وام با بهره هاى کلان با تلطف و مهر و عطوفت به ما مى دهند!اکنون ما مسلمانان اسیر و عبید آن ها، و در زیر دست و چکمه ى آن ها خوار و ذلیل هستیم ، ولى هنوز نمى فهمیم براى چه این گونه شکست خورده ایم ؟!آیا از عملکرد خود ما است ، و یا مثلا از پریدن کلاغ ؟!
--------------------------------------------------------
طواف عاشقانه بر گرد قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)

خدا کند در ما عشقى پیدا شود به مجموع قرآن و عترت ، تا اولا بتوانیم یگانگى قرآن و عترت ، و معجون مرکب از از آن دو را بیابیم ؛ و ثانیا در مقام پیروى و عمل ، با توجه به آن دو و بر محور آن دو طواف عاشقانه بنماییم ،و بدانیم که آن ها از هر معشوقى بیشتر شایسته ى عشق ورزى هستند، راجع به حضرت یوسف - علیه السلام - است که :
جماله فى نفسه اءعلى من جماله فى بدنه ، و جماله النفسانى اءعظم من جماله الجسمانى ، و کل نبى اءو وصى نبى جماله الروحانى اءعظم من جمال یوسف الجسمانى .
جمال درونى و باطنى او را زیبایى بدنى و جسمانى اش برتر و بزرگتر بود . روشن است که این اختصاص به حضرت یوسف - علیه السلام - ندارد، بلکه جمال روحانى تمام پیامبران و اوصیا و جانشینان آن ها از زیبایى جسمانى حضرت یوسف - علیه السلام - برتر و بیشتر است .
آیا (قطعن اءیدیهن )؛ (زنان ، وقتى یوسف - علیه السلام - را دیدند، ) دروغ است یا راست ؟!آیا هو فى باطنه اءحسن منه فى ظاهره .؛ (باطن او از ظاهرش زیباتر بود.) دروغ است ؟!تازه ( و ما اءوتیتم من العلم الا قلیلا)؛ (از علم ، جز اندکى به شما داده نشده است .) جمال واقعى حضرت یوسف علیه السلام - اخفا شده بود . هم چنین داریم که :
اءعطى یوسف شطر الحسن ، و النصف الآخر لباقى الناس ...
به حضرت یوسف - علیه السلام - بخشى [ نیمى ] از زیبایى عطا شده بود، و نصف دیگر به دیگران ...

 

امام على - علیه السلام - مى فرماید:لو کشف الغطاء، ما ازددت یقینااگر پرده کنار رود، بر یقین من افزوده نمى شود.
یعنى لم ازدد یقینا کما لو کشف الغطاء لکم و تیقنتم . (چنان که وقتى پرده از جلو دیدگان شما کنار رود، یقین پیدا مى کنید، بر یقین من افزوده نمى گردد.)


انجام طاعت و ترک معصیت به حسب ظاهر مشکل است ، و سلمان شدن مشکل ، بلکه کالمحال است ، و لذا غیر از معصومین - علیهم السلام - همه به ترک طاعت و فعل معصیت مبتلا هستیم و معصوم بودن مثل این که نشدنى است ، ولى در افراد بشر، شمر هم بسیار است ؛ اما آیا چیزى هست که مطلب  را آسان کند؟
از امورى که خیلى سهل المؤ ونة و آسان است - ولو عمل بر خلاف قول باشد - این است که انسان ملاحظه کند و ببیند اگر ملتزم به طاعت و تارک معصیت باشد، آیا حال او مثل صورتى است که ترک طاعت و فعل معصیت مى کند و آیا این حال مثل حالت اول است یا خیر؟ فرض کنید اگر انسان نزد رییس جمهور یا هر رییس مطلق ، مقرب باشد، این براى او بهتر است و یا این که نزد یک فقیر تهى دست و محروم ؟! آیا خوب است به ذاتى که موت و حیات و مرض و صحت و غنا و فقر به دست او است مراجعه کنیم و رابطه ى دوستى داشته باشیم ، یا با کسى که خود محتاج و ناتوان و بیچاره است ؟!
در اطاعت اوامر الهى و نیز در معصیت و به فرمان شیطان و نفس بودن ، امر دایر است بین این که با کسى که حیات و ممات ، غنا و فقر و مرض و صحت وآقا بهجت مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت و ... به دست او است ؛ مجالست کنیم یا با کسى که هیچ ندارد؟!انسان کدام را اختیار مى کند و محبت وجدانیه (نه به حسب خوف نار یا شوق بهشت ) با کدام طرف است ؟
به حسب ظاهر بنده ى مطیع ، پشتیبانش مثل کوه ، محکم و استوار و منبع همه ى خیرات است ، و بنده ى عاصى پشتیبانش محتاج تر از او و دشمن دانایى (شیطان ) است که از دوست نادان بدتر است و صلاحدیدش تمام به زیان او است . نظیر شخصى که نزد کسى رفت تا او را از فقر و فشار و ناراحتى روزگار نجات دهد، او گفت : شایسته ترین کار براى شما اقدام به مرگ و خودکشى است !صلاح دیدش از این قبیل است که بگوید: صلاح و نجات شما در این است که قرص مرگ آور یا خواب آور بخورید تا راحت شوید!بنابراین ، ما در عزم به طاعت عازم به رفاقت و دوستى و همنشینى با غنى قادر و داناى کریم هستیم ، و در عزم بر معصیت عازم به رفاقت و همنشینى با فقیر عاجز جاهل و لئیم .
اگر این معنا را درست تشخیص دهیم و بفهمیم و به طور واضح و روشن باور کنیم ، خواهیم فهمید که در اطاعت سود برده ایم ، نه زیان و خسارت ؛ به دلیل این که دیده ایم افرادى (و اءحى الموتى باذن الله ) ؛ (مردگان را به اذن خدا زنده مى کنم .) و کراماتى از این قبیل را داشته اند و شدنى است و محال نیست و اختصاص به انبیا - علیهم السلام - هم ندارد، بلکه هر که از آن ها متابعت کند، مى تواند از این راه به مقامات و کمالات و کرامات آن ها دست یابد، البته بدون تحدى نبوت و کذابیت مدعى آن ؛ پس اگر انسان یقین کند و براى او واضح و آشکار شود که در طاعت ، با غنى و قادر و کریم و ... رفاقت کرده و در معصیت با عاجزتر و محتاجتر از خود، طبعا هیچ گاه به معصیت تمایل پیدا نمى کند و از قصر شاهنشاهى و از کنار هرگونه ناز و نعمت و آبادى و آسایش به کاروانسراى خرابه و ویرانه نمى رود و با صاحب آن رفیق و همنشین نمى شود، در حالى که خود آن صاحبخانه هم راضى نیست که رفیق او و با او باشیم ، و از هر چیز محروم گردیم !
بنابراین ، براى تسهیل طاعت و اجتناب از معصیت راهى جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که طاعت ، نزدیکى به تمام نعمت ها و خوشى ها و دارایى ها و عزت ها و ... است ، و معصیت ، عبارت است از محرومیت و ناخوشى و ندارى و ذلت و ...

 


حضرت آیه الله مجتهدی فرمآقا مجتهدیودند: تهران برای من هم قفس است. گاهی هم که گریه ام نمی آید خودم را ملامت می کنم که گناه کرده ای که اشک نداری، الان کارشناسان و مهندسین مربوطه؛ یکسره در فکر این هستند که خانه ها و ساختمانهای ضد زلزله بسازند، عوض این کار؛ باید بیایند علت زلزله را بفهمند و جلوی آن را بگیرند علت زلزله و بلایای دیگر هم، چیزی نیست مگر گناه.
-------------------------------------------------------
توبه هر کسی به اندازه علم و عقل و درک خودش
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: توبه هر کسی به اندازه علم و عقل و درک خودش است. عوام باید از گناهانشان توبه کنند، و شما طلاب از کم درس خواندن، زیاد حرف زدن، انجام مکروهات و امثال اینها توبه کنید، هر کسی به قدر خودش.
-----------------------------------------------------------------
ترک مکروهات
حضرت آیه الله مجتهدی می فرمایند: یک بار در زمان جوانی آمدم شلوارم را ایستاده بپوشم پدرم تذکر داد و گفت: بنشین و بپوش، و رو به قبله نپوش،چون ایستاده شلوار پوشیدن مکروه است. تا موی سرم زیاد می شد، پول می داد و می گفت: برو موهای سرت را کوتاه کن، یک باربا شخصی بزرگتر از خودم صحبت می کردم، پدرم مرا دید، بعد از رفتن آن شخص، یک سیلی به صورتم زد و گفت: مگر نگفته بودم با بزرگتر از خودت رفاقت مکن؟ چرا با بزرگتر از خودت رفیق می شوی و حرف می زنی؟ لذا از همان کودکی باید فرزندانتان را به احکام اسلامی ملتزم کنید.
حضرت استاد فرمودند: شخصی جریانی را برایم نقل کرد که یک نفر بود نمازها و روزه های قضا، خمس، حقُّ الناس، و هم کارهایش را در زمان حیات خودش درست کرد و حتی ثلث مالش را هم خرج کرد، و جالب اینکه برای خودش هم ختم گرفت و گفت اگر از دنیا رفتم لااقل خیالم راحت است که اگر زن و بچه هایم بعد از مرگم کاری برایم نکردند، متضرر نشده باشم، بله شما هم باید این طور خودت را آماده کنی و مرگ را جلوی چشمان خود قرار دهی و تا زنده هستی خودت اموالت را خرج کن و خودت به فکر خودت باش ویک کاری برای آخرتت انجام بده، که مبادا دست خالی از دنیا بروی، و بدان آن دنیا پشیمانی به حال تو نفعی ندارد. فکر کن که جوانی و حالا حالاها نخواهی مرد.
----------------------------------------------------------------------

ورود بد حجابان به منزل ممنوع
حضرت آیت الله مجتهدی می فرمایند: کسانی  که بدحجابند نباید در منزل شما رفت و آمد کنند من حتی گفته ام بچه های کوچک را بدون چادر در منزلمان نیاورند، اگر در کوچه و خیابان حتی یکی از مَحرمهایت را دیدی اگر حجاب کامل هم داشت با او صحبت مکن یا اگر صحبت می کنی او را نگاه مکن و گوش خود را نزدیک او بیاور و به صحبت هایش گوش کن چرا که مردم نمی دانند این زن محرم شمااست.
----------------------------------------------------------------------
نماز شب اویس قرنی
بعضی بودند مثل اُوَیس قرنی(رحمه الله) که شبها نمی خوابید، اویس یک شب می گفت: هذِهِ لَیلَهُ القِیامِ امشب شب ایستادن است و تا صبح روی پا می ایستاد، یک شب می گفت: هذِهِ لَیلَهُ الرُّکُوعِ امشب شب رکوع است و تا صبح در رکوع بود یک شب می گفت هذِهِ لَیلَهُ السُّجُودِ تا صبح در سجده بود.


آقا بهجت

گفتند: در حرم سید الشهدا ( علیه السلام ) شیخى را دیدند که نزد سید جلیلى  نشسته بود و او درباره ى ظهور امام زمان ( علیه السلام ) سخن مى گفت . شیخ هم با ذهن خالى و بدون توجه گفت : بعضى منکر هستند. ایشان فرمود: بله به خدا قسم خواهد آمد و از آن ها انتقام خواهد گرفت . شیخ گفت : آیا من ظهورش را درک مى کنم ؟ رگ هاى سید سرخ شد و فرمود:
ان عیشک الله .
اگر خدا عمرت دهد.
این که در زمان غیبت به خواندن دعاى اللهم عرفنى نفسک ...سفارش شده است ، ظاهرا سرى دارد . هم چنین سفارش شده است که این دعا نیز خوانده شود:
یا الله  یا رحمان یا رحیم ، یا مقلب القلوب ، ثبت قلبى على دینک .
اى رحمت گستر،اى مهربان ،اى زیر و رو کننده ى دل ها، دلم را بر دینت استوار بدار.
-----------------------------------------------------------------------------
غیبت را انتخاب مى کردم ...
آقایى مى پرسید: اگر خداونآقا بهجتد اجازه مى داد که از میان محرمات یکى را انسان مرتکب شود، و ما را در آن مخیر مى کرد، به نظر شما آن کار حرام کدام است ؟ هر کس حرامى را مى گفت ؛ ولى خود او مى گفت : من غیبت را اختیار مى کردم ؛ زیرا آتش و سوز دلم خاموش نمى شود و از غصه ها راحت نمى شوم ، مگر این که اسم طرف را در بدگویى و عیبگویى ببرم ؛ لذا اگر خدا اجازه مى داد از میان گناهان یکى را اختیار کنم ، غیبت را انتخاب مى کردم .
----------------------------------------
اگر توفیق و دستگیرى خدا نباشد، مگر کارهاى اختیارى انسان انجام مى گیرد؟! باید دستگیرى و توفیق از ناحیه ى خدا باشد، تا با اعمال اختیار و اراده از ناحیه ى بنده ، کارهاى اختیارى انجام گیرد. تازه انجام افعال اختیارى مشروط به بقاى حیات و صحت و عدم موانع است . مثلا براى انجام نماز باید بنده ساجد و ... باشد و عنوان سجود به قیام مبدل شود و شخص قائم ، راکع و ساجد گردد، این ها هم همه از او تعالى و به او است ؛ زیرا وجود و ایجاد، تا چه رسد به حرکات و سکنات ، به او است ؛ چنان که مى فرماید:
و ما رمیت اذا رمیت و لکن الله رمى
آن هنگام که [سنگریزه ها را ] پرتاب نمودى ، این تو نبودى که انداختى ، بلکه خدا انداخت .
ما همین اندازه مى دانیم که خداوند امر فرموده و نهى کرده و ما در فعل و ترک مضطر نیستیم و بین افعال مضطر و غیر مضطر فاصله است . همین مصحح عقوبت است . و نیز بالوجدان ثابت است که خود را در مورد تکلیف ، فاعل ما یشا و مختار و خالق فعل مى دانیم ، حال این که همگى مخلوق خداست و اختیار بنده نیز بر فرض ابقاى خداست و باید خدا او را باقى بدارد تا فعل را عن ارادة و اختیار انجام دهد. و انسان فاعل ما به است نه فاعل ما منه  ولى خیال مى کند که فاعل ما منه است و این که فعل از او صادر مى شود، و حال این که نمى داند چه قدر طول مى کشد و یا به آخر مى رسد یا نه و یا موفق به انجام کار تا به آخر مى شود یا نه ؛ با این که از اول قصد انجام فعل تا آخر آن را دارد .