سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
نظر

با سفیه همنشینی نکن و از مجالست با دورو و منافق بپرهیز.
پسرم! سه خصلت است که در هر که باشد ایمانش کامل است:
اول آنکه چون راضی شود، رضایتش او را به باطل نکشاند.
دوم آنکه چون خشمگین شود، غضب او را از حق بیرون نکند.
سوم آنکه چون قدرت یابد، در پی آنچه حق او نیست، نرود.
پسرم! یا دانا باش، یا دانش‌آموز، یا شنونده باش، یا دوستدار اهل علم، و جز اینها نباش که هلاک شوی.
پسرم! در مجالس دانشمندان حاضر شو؛ چرا که خداوند، دلهای مرده را با دانش حیات می‌بخشد3».
و ... در پایان، باشد که از حکمت‌های لقمانی بهره‌مند شویم، تا به اخلاق قرآنی آراسته گردیم.

پی‌نوشتها

1. گلستان سعدی، باب دوم حکایت 20.
2. اعلام القرآن، شبستری، ص 847.
3. لغتنامه دهخدا، ذیل واژه لقمان، به نقل از منابعی همچون: العقد الفرید، البیان و التبیین و عیون الأخبار.


خب در اینکه شهدا مقامشون خیلی بالاست و کسی به این سادگی نمیتونه به گرد پاشون برسه شکی نیست.
فکر نکنم کسی باشه که لااقل این آیه رو نشنیده باشه که :
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ - آل عمران:169
آنان که در راه خدا کشته شدند را مرده مپندار، بلکه زنده اند و نزدپروردگارشان به ایشان روزی می دهند
و یا این آیه که:
وَمَن یَخْرُجْ مِن بَیْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَکَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا – نساء:100
هر کس که از خانه خویش بیرون آید تا به سوی خدا ورسولش مهاجرت کند و آنگاه مرگ او را دریابد ، مزدش بر عهده خداست ،و خدا آمرزنده و مهربان است.
حدیث که دیگه الی ماشا الله داریم. بخاطر همین بود که تا در باغ شهادت باز بود همه برای شربت شهادت سر و کله میشکوندن عزیزم.
اما؛ اما من امروز میخوام به مژده با شماهایی که هنوز شهید نشدین بدم که بابا شهید شدن که چیزی نیست. با این کاری که من یادتون میدم هر روز میتونید هزار بار شهید بشین بدون اینکه جونتون دربیاد!
من اسمشو میزارم قرص شهادت 500. این 500، دُزِشه مثل کدئین 500. راستی فکر نکنین که من درآوردیه ها. اتفاقا خیلی هم پدر مادر دار و مارک داره.
بفرمایید:
قال امیر المومنین، علی علیه السلام: مَا المُجاهِدُ الشهیدُ فِی سبیلِ اللهِ باَعظَمَ اَجراً مِمَن قَدَرَ فَعَفَ: لَکادَ العَفیفُ اَن یَکونَ مَلَکاً مِن المَلائِکَةِ.
مجاهد شهید در راه خدا اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت بر گناه دارد اما خویشتنداری می کند. چنین شخص خویشتنداری نزدیک است که فرشته ای از فرشتگان خدا باشد.
بله دوستان. حالا که قضیه معلوم شد، این گوی و این میدان. و از این داستان نتیجه می گیریم که در باغ هنوز هم باز است اما کو جویی همت که پا به اندرون نهد؟!
حیف که خیلیها این حرفها را نمی فهمند و این قرصها را نمی خورند و خود را بالا نمی کشند. البته تقصیر هم ندارند آخه چه داند آنکه اشتر می چراند؟! بعضیها مثل خرمگسند که گلاب به رویتان فقط می چسبند به عنبر نصارا. نه اینکه فکر کنی گل نیست، نه، آنها اصلا گل نمی فهمند که چیست!
امیدوارم که ماها از این کلام امیر کلام درس بگیریم و به هوش آییم. و از خدا خواهانم که جان ما را از خاک و خاکدان به افلاک پراند.
تو که این مطلب را خواندی، از امروز دیگر حجت برایت تمام است. فردا روز، نگویی که کسی به من نگفت. تصمیم بگیر جلوی خودت را بگیری و نفست را در مصاف گناه شهید کنی!
بسم الله؛ شهادتین بگو و آغاز کن.


 معنای توسّل توسّل از نظر لغت یعنی اتّخاذ «وسیله» برای نزدیک شدن به چیزی. «وسیله» در لغت به معنای مختلف زیر آمده است:
1 . نزدیک شدن[1]
2 . درجه[2]
3 . چاره جویی برای رسیدن به چیزی با میل و رغبت[3]
4 . هر چیزی که به وسیله آن، نزدیک شدن به دیگری ممکن باشد.[4]

2 . توسّل در قانون فطرت

انسان برای رفع نیازمندیهای خود و برطرف کردن نقایص خویش، محتاج به موجودات دیگر است. میلیون ها موجود، از جماد، حیوان و انسان، دست به دست یک دیگر داده و مشغول فعالیتند تا انسان بتواند در پرتو هستی آن ها، نیازمندیهای خود را برطرف کند. این، همان «توسّل» است که یک واقعیّت مسلّم در فطرت آفرینش است. منکر این قانون سراسری آفرینش، در حقیقت یکی از قوانین مسلّم هستی را انکار کرده است. انسانِ تشنه با نوشیدن آب، رفع عطش می کند؛ انسانِ گرسنه با خوردن غذا، رفع گرسنگی می کند. بیمار با خوردن داروهای مختلف، سلامتی خود را باز می یابد. باری تعالی در این عالم با عظمت، برای رسیدنِ انسان به هر مقصودی، وسیله ای قرار داده است که انسان، بدون توسّل به آن وسیله، نمی تواند به مقصد و مقصود خود برسد.

3 . توسّل از دیدگاه قرآن

قرآن مجید «توسّل»را یک راه روشن برای رسیدن به قرب الی الله معرفی می فرماید:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و برای نزدیک شدن به او «وسیله» بجویید و در راه او کوشش کنید، باشد که رستگار شوید».[5]
متوسّلین به اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ باید از آیه ی شریفه درس بگیرند که توسّل تنها و بدون داشتن تقوا و پرهیز از گناه، نتیجه ی کامل نمی دهد. اول باید تقوا باشد، سپس توسّل و گریه و تضرّع، تا انسان به مقام قرب الهی نایل گردد و در گروه رستگاران قرار گیرد، که می فرماید: «لعلّکم تُفلحون». کلمه ی «وسیله» در آیه ی شریفه، «مطلق» و خالی از هر گونه قیدی آمده است، پس معنای وسیع و گسترده ای را در بر می گیرد.

ادامه مطلب...

صاحب‏نظران علم اخلاق بر آنند که بخشهاى آغازین علم اخلاق را آشنایى با رذایل اخلاقى و راههاى زدودن آنها تشکیل مى‏دهد؛ انسان، نخست باید رذایل اخلاقى و نفسانى را شناسایى و آنها را «دفعا» یا «رفعا» طرد کند؛ به این معنا که، اگر ندارد، بکوشد به آنها مبتلا نشود و اگر به آنها آلوده است، تلاش کند آنها را برطرف کند.
آشنایى با رذایل اخلاقى براى طبیب روح، درست مانند آشنایى با سموم براى طبیب جسم لازم و سودمند است؛ تا خود به آنها مبتلا نشود و به دیگران نیز هشدار دهد تا به آن دچار نشوند و اگر دچار شدند، راه درمان را به آنان نشان دهد و آنان را درمان کند. از این رو بسیارى از بزرگان علم اخلاق گفته‏اند: ترک رذایل و اجتناب از آن «تخلیه» ، یعنى خالى کردن نفس از رذایل اخلاقى است و بر «تحلیه» ، یعنى آراستن نفس به زیورهاى فضایل اخلاقى، مقدم است.
این سخن گرچه تام است؛ ولى باید توجه کرد که «تخلیه از رذایل» با «تحلیه به فضایل» کاملا فرق دارد؛ زیرا فضایل در نهاد آدمى ریشه‏دار است، لیکن رذایل، امرى عارضى است؛ در حالى که انسان از نظر علوم حصولى، «نادان» به دنیا آمده است:
«و الله أخرجکم من بطون أمهاتکم لا تعلمون شیئا» [2]
در علوم حضورى و شهودى مانند معرفت حق و اسماء و تعینات او با سرمایه «فطرت توحیدى» آفریده شده است:
«فأقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التى فطر الناس علیها» [3]
در زمینه مسائل عملى نیز چنین است. هنگامى که روح انسان به بدنش تعلق گرفت، اگر چه منزه از رذایل اخلاقى بود ولى تهى از فضایل نبود؛ بلکه با فضایل گرایش به حق آفریده شد که از آن به «فطرت توحیدى» یاد مى‏شود:
«و نفس و ما سویها فألهمها فجورها و تقویها». [4]
بنابراین، روح انسان در عین حال که ملهم به فجور و تقواست گرایش به تقوا هم دارد؛ در نتیجه اگر این رذایل عارضى زدوده شود، آن فضایل فطرى، شکوفا مى‏گردد و خود را بهتر نشان مى‏دهد و در عین حال انسان مى‏تواند آن را تحصیل و تکمیل کند.
اکنون به بررسى موانع سیر و سلوک و راههاى مانع‏زدایى و مراحل آن مى‏پردازیم و در آغاز موانع نظرى (غفلت، وسوسه علمى، پندارگرایى و عقل متعارف) و سپس موانع عملى (هوس‏مدارى و خودبینى، کمینگاههاى شیطان و بازیگرى و دنیاگرایى) ذکر مى‏شود.

پى‏نوشت‏ها:

[1]. کتاب: مراحل اخلاق در قرآن ص 21
[2]. سوره نحل، آیه .78
[3]. سوره روم، آیه .30