سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...

چهار نفر از حضرت سیدالشهدا علیه السلام برترند: رسول خدا، حضرت أمیرالمؤمنین، حضرت فاطمه زهرا، وامام حسن مجتبى علیهم السلام؛ همچنان که در روایت است خود سیدالشهدا علیه السلام در کربلا صریحاً فرمودند:
أبى خیرٌ منی وأمی خیرٌ منی، وأخی خیرٌ منیولی ولکلِّ مسلمٍ برسولِ اللّه أسوةٌ؛ پدرم، مادرم وبرادرم همگى از من برترند ودر رسول خدا صلى الله علیه و آله براى من وهر مسلمانى اسوه هست.
اما در عین حال عزادارى ها وخدمات واطعام ها وسوگوارى ـ ـ هایى که طى دیشب وامروز (تاسوعا وعاشورا) براى امام حسین علیه السلام انجام شده است در دوره سال براى حضرات معصوم دیگر انجام نمى گیرد. اگر تمام مجالس روضه، وهیئت ها ودستجات عزادارى وسینه زنى که طى دوازده ماه براى سیزده معصوم دیگر انجام شده است با حجم فعالیت ها وعزادارى هایى که فقط در شبانه روز گذشته براى امام حسین علیه السلام انجام شده است مقایسه شود، به مراتب کم تر است، چه رسد به انبوه مجالس وعزادارى هایى که در دوره سال براى آن حضرت برگزار مى گردد؛ زیرا خود خداى متعال، امام حسین علیه السلام را استثنا قرار داده است.
از این رو رسول خدا، حضرت أمیرمؤمنان، فاطمه زهرا، امام حسن ودیگر امامان علیهم السلام با امام حسین علیه السلام به عنوان یک مسئله استثنایى وبى مانند رفتار نموده اند.
حضرت ولى عصر «عجل اللّه تعالى فرجه الشریف» نیز با این مسئله به نحوى استثنایى برخورد کرده اند؛ حضرت خطاب به جد بزرگوارشان عرضه داشته اند:
ولأبکینّ علیک بدل الدموع دماً؛ به جاى اشک بر تو خون خواهیم گریست.
چنین تعبیرى را آن حضرت خطاب به هیچ یک از معصومین حتى مادرشان فاطمه زهرا علیهاالسلام به کار نبرده اند.
همچنان که امام حسین علیه السلام یک استثنا است، عزادارى ایشان نیز استثنایى است. بسیارى از افراد در روزهاى گذشته در مجالس وهیئت هاى عزادارى شرکت کرده اند، خستگى وبى خوابى کشیده اند، چه بسا براى برگزارى مراسم عزا قرض کرده اند یا ضامن گرفته اند، و... بدانیم که این فعالیت ها وعزادارى ها همگى استثناست وکسانى که دست به این فعالیت ها مى زنند پاداشى استثنایى خواهند داشت.
این فعالیت ها واین مجالس عزادارى به قدرى ارزش دارند که نمى توان آن ها را با تمام ثروت هاى دنیا مقایسه کرد. اگر بگوییم این مجالس عزادارى گوهر گران بهایى است حق مطلب را ادا نکرده ایم. یک دنیا گوهر در برابر یک قطره اشک حقیقى براى امام حسین علیه السلام بى ارزش است. اما چه مى شود کرد که بشر فقط طلا ونقره وگوهر را به عنوان چیزهاى ارزشمند مى شناسد وهمه امور ارزشمند را با طلا ونقره وامثال آن مقایسه مى کند. وگرنه شعائر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را با امور دنیوى نمى توان مقایسه کرد.


علما , • نظر

سوگوارى ها، گریه ها وخدمتگزارى هایى که طى دیشب وامروز در سطح کره زمین ـ وحتى آسمان ها وبهشت ـ براى حضرت سیدالشهدا علیه السلام صورت گرفته از شمار بیرون است.
فقط خداى متعال وکسانى که خود خدا خواسته است مى توانند این حجم عظیم از عزادارى را دریابند وعدّه عزاداران آن حضرت را شماره کنند.
ممکن است بتوان عزاداران وعزادارى هاى روى زمین را شمرد، اما چگونه مى توان انبوه عزاداران آسمان ها وسوگواران عوالم بالا را شماره کرد؟
سوگوارى براى امام حسین علیه السلام فقط به شیعیان یا مسلمانان اختصاص ندارد، وهستند کسانى که مسلمان نیستند ولى براى آن حضرت اشک مى ریزند وسوگوارى مى کنند. از این رو تعیین عده دقیق آنان ـ دست کم ـ بسیار دشوار است. بر فرض که کسى بتواند عدد دقیق عزاداران را در زمین حساب کند، اما قطرات اشکى را که دیشب وامروز براى آن حضرت جارى شده چه کسى مى تواند بشمارد؟ از طرفى چه کسى مى تواند ارزش واقعى این قطرات را بداند؟ آیا یک قطره از این اشک ها را مى توان با میلیون ها یا میلیاردها ثروت مقایسه نمود؟
وانگهى همه اشک هایى هم که در این مدت ریخته مى شود ارزش یکسان ندارند وجایگاه عزاداران داراى مراتب بسیار است. براى نمونه اشکى که از چشمان مبارک صدیقه دو عالم حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام در ماتم سیدالشهدا علیه السلام مى ریزد نمى توان گفت هر قطره آن از عالم ومافیها باارزش تر است. اصلاً این دو با یکدیگر سنخیت ندارند واین مقایسه از اساس درست نیست.
براى این که این موضوع روشن تر شود مثالى عرض مى کنم:
نقل است هنگامى که امام حسن وامام حسین علیهماالسلام در سن کودکى بودند روزى به جدشان رسول خدا صلى الله علیه و آله گفتند: برخى از بچه ها وهم سالان ما مرکب سوارى دارند ولى ما نداریم. رسول خدا صلى الله علیه و آله آنان را بر شانه مبارک خود سوار نمودند. گفتند: مرکب بچه ها صدا مى دهد وشیهه مى کشد. حضرت نیز شروع کردند به سخن گفتن و لفظ «الهى العفو، الهى العفو» را بر زبان جارى نمودن. در این هنگام جبرئیل امین فرود آمد وعرض کرد: اگر همچنان استغفار کنید و«العفو» بگویید خداى متعال آتش دوزخ را خاموش خواهد کرد.
شکى نیست که عدالت الهى اقتضا مى کند که جهنم باشد، وگرنه چگونه مى توان کسانى چون شمربن ذى الجوشن وحرمله را به کیفر رساند؟ این افراد اگر در این جهان هزاران بار کشته شوند، براى مجازاتشان کافى نیست.
این تأثیر «العفو» گفتن رسول خدا صلى الله علیه و آله است. حال طلب عفو ایشان کجا و«العفو» گفتن دیگران کجا؟!
گریه بر امام حسین نیز چنین است واشک هایى که در ماتم آن حضرت از دیدگان افراد جارى مى شود، هرچند در هر حال همگى ارزشمند هستند ولى یکسان وهم ارزش نمى باشند. رسول خدا صلى الله علیه و آله بر مصیبت سیدالشهدا علیه السلام گریه مى کنند وما هم گریه مى کنیم، ولى گریه آن جناب کجا وگریه ما کجا؟!


محرم , • نظر

حسین (ع)


دانی که چرا چوب قسمتش شده آتش ؟؟؟؟؟ شرمندگی اش از لب و دندان حسین (ع) است [گریه]
دانی که چرا آب فرات گشته گل آلود ؟؟؟؟؟ شرمندگی اش از لب عطشان حسین (ع) است .[گریه]
دانی که چرا خانه ی عشق گشته سیه پوش؟؟؟؟؟ زیرا خدا نیز عزادار حسین است [گریه]
تاسوعا و عاشورای حسینی رو به شما دوست عزیز تسلیت عرض می کنم


باران آنقدر شدید بود که آب جوی زده بود بالا. توله های یک سگ از ترس به هم چسبیده بودند و می لرزیدند. ماده سگ با اضطراب خودش را به آب می زد و یکی یکی توله ها را از آب می گرفت. علامه از دیدن این صحنه بی تاب شد و رو کرد به آدمهایی که داشتند این صحنه را تماشا می کردند که جلوی آب را ببندند تا توله ها غرق نشوند. کسی اعتنا نکرد.صدای علامه به اعتراض بلند شد، چند نفری به اجبار با یک چوب بزرگ مسیر آب را منحرف کردند و توله ها جان سالم به در بردند.

**

سمینار " اسلامی شدن دانشگاه "بود. آمفی تئاتر دانشگاه شهید چمران پر از جمعیت بود . عده زیادی پشت درهای بسته مانده بودند. به درخواست علامه در سالن نشستند ولی عده ای سرپا ایستادند. علامه مشغول سخنرانی بود که یک باره مکثی کرد و گفت:" من از دیدن این عزیزان معذبم که با این فشار اینجا ایستاده اند. بیایید روی سن بنشینید".با اشاره او ، همه کسانی که ایستاده بودند به روی سن هجوم آوردند و دورش نشستند. استاد عبای سفیدش را از دوش برداشت و زیر پای دانشجویان انداخت و گفت : " کثیف است روی این بنشینید".

**

بعد از سکته مغزی نمی توانست صحبت کند. سه ساعت قبل از فوت، به فرزندش اشاره می کرد. چیزی میخواست و او متوجه نمی شد. خیلی سعی کرد تا فهمید منظورپدر چیست. علامه پلاکی داشت که اسماء خداوند و نام ائمه روی آن حک شده بود و پارچه ای هم داشت که به ضریح امام حسین تبرک کرده بود.پسر تا آنها را پیدا کند و بیاورد، یک ساعتی طول می کشد.وقتی برگشت پدر تمام کرده بود. کنار تخت پدر رفت و پارچه سفید را کنار زد. پدر چشمان خود را برای لحظاتی باز کرد و لبخندی زد و دوباره چشم بست.او را در دارالزهد حرم امام رضا(ع)دفن کردند.


 آیت‌الله جوادی آملی این کشور را ترس از دوزخ اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت هم اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد...جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
ولایت عشق حسین بن علی(ع) در این است که از همه علم‌های حصولی گذشت،‌ به علم حضوری رسید و همه مفهوم و معقول را مشهود کرد. آنچه را دیگران می‌فهمیدند، او می‌بیند. گرچه از آن حضرت نقل نشده است: مَا کُنتُ اَعبُدُ رَبّاً لَمْ اَرَه(1)؛ لکن روشش، روش علوی است. گرچه از آن حضرت نقل نشده است که خدای سبحان را چشم نمی‌بیند، لکِنْ تُدرِکُهُ القُلُوبْ بِحَقائِقِ الایمان(2)؛ ولی روش او، سنّت او، سیرت او همین کلام علوی (ع) است. پس وجود مبارک حسین بن علی بن أبیطالب(ع) با دلمایه عشق آمده، بساط کربلا را پهن کرد؛ نه با سرمایه علم حصولیِ حکمت و کلام، و بحث‌های عادی علم حصولی جهاد و مانند آن.
لذا وقتی به آن حضرت گفتند عراق آشوب است، حجاز در دست فتنه است؛ شما مقداری آرامتر سخن بگوئید، یا به جای امن بروید؛ به ابن حنفیه فرمود: اگر در تمام کره زمین جائی برای ماندن منِ حسین بن علی نباشد، من اهل بیعت نیستم؛ لُو لَمْ یَکُنْ لِی فِی الدُّنیا مَلجَأ وَ لا مَأوی لَمَا بایَعتُ یَزیدَ بنَ مُعاوِیه(3). چنین فکری با معادلات ریاضی و با مصلحت سنجی و با سلامت نفس و با تقیه و امثال ذلک هماهنگ نیست!
او تنها تهذیب نفس نکرد، این تَضحیة نفس کرد؛ یعنی جان را قربانی کرد. بعضی می‌کوشند که باشند، ولی پاک. برخی می‌خروشند که جان را تَضحیه کنند. بین تهذیب نفس و بین تَضحیة نفس همان فرقی است که بین جهاد اُوسط و اکبر است. در تهذیب نفس انسان می‌کوشد باشد، ولی عادل باشد. در تَضحیه می‌کوشد اُضحیه بدهد، قربانی بدهد؛ می‌خواهد نباشد! می‌خواهد که نخواهد؛ اراده‌اش بر این است که چیزی طلب نکند، مطلوب او این است که چیزی نخواهد. این بارگاه، بارگاهی نیست که هر کسی بتواند به آن بار یابد! این ساحت انسان‌های کامل، چون حسین بن علی بن أبیطالب (ع) است.
عزاداران سالار شهیدان، کسانی که در احیای مراسم کربلا تلاش و کوشش کرده‌اند؛ خواه ادیبان ادب پرور این سرزمین که با نثر و نظم درباره حسین بن علی (ع) سخن گفتند و قلم زدند و بیانی ارائه کردند و شعری آفریدند؛ یا واقفان موقوفات، یا بنیانگذاران مراکز مذهب، یا سازندگان و معماران حسینیه‌ها و سقاخانه‌ها، و یا سینه‌زن‌ها و نوحه کننده‌ها و ناله کننده‌ها؛ همه اینها مانند بحث های مسأله پرستش خدا، 3 گروهند؛ عده‌ای این کارها را انجام می‌دهند، تا از عذاب الهی برهند؛ در قیامت نسوزند. سعی شان مشکور، اجرشان هم با خدا؛ به مقصد می‌رسند، اما این بخشی از راه است. عده‌ای تلاش و کوشش‌شان این است که بهشت بروند، و مشتاق جَنّاتٌ تَجرِی مِنْ تَحتِهَا الأنهار(4) اند؛ آنها هم سعی‌شان مشکور، و در پیشگاه ذات أقدس إله مأجورند. امّا گروه سوّمی هستند که در مراسم احیای عاشورای حسینی و کربلای پسر پیغمبر (ص)، روی محبت و روی عشق این مراسم را احیاء می‌کنند؛ نه برای ترس از دوزخ، نه برای رسیدن به بهشت!
بالاتر از ترس از دوزخ، و برتر از شوق به بهشت؛ عاشقانه با سالار شهیدان داد و ستد کردن، بلکه با خدای حسین (ع) داد و ستد کردن است. که اگر آن مسأله عشق تجلّی کرد، جریان دفاع مقدّس محصول آن خواهد بود. این کشور را ترس اداره نکرد، این کشور را شوق به بهشت اداره نکرد؛ این کشور را عشق به حسین و عشق به قرآن و عترت اداره کرد. چون آن جوانی که تازه دوران زِفاف را پشت سر گذاشت،‌ همه اینها را رها کرده؛ همسرش که باردار بود، را به خدا سپرده، به میدان رفته و در میدان مین قطعه قطعه شده؛ هیچ هدفی جز عشق حسینی و عشق با ذات أقدس إله نداشت! آنچه که شما در عملیات این دفاع مقدّس مشاهده کردید، قسمت مهمّش عشق به ذات أقدس إله بود، عاشقانه خون دادن بود، عاشقانه جنگیدن بود. آنکه می گوید: من پلاک نمی خواهم؛ می خواهم بی‌نشان رخت بر بندم، تا با بی نشان مرتبط بشوم؛ او برای ترس از جهنّم یا شوق به بهشت جان نداد، او نثار و ایثار را برای اینکه محبوبی جز ذات أقدس إله ندارد، پذیرفت؛ و دیگر هیچ.
هر چه بیشتر مراسم حسینی را عارفانه و عاشقانه احیاء کنند، بازدهش در دنیا و در آخرت بیشتر است؛ و بهترین اثر او همین دفاع مقدّس است، و کشور را عشق به شهادت حفظ کرد. و گرنه دیگران انقلاب می‌کنند؛ همین که مقداری شهید داده‌اند، قیام شان اُفت می‌کند. قبل از انقلاب اسلامی، ایران هر وقت قیامی کرد؛ در نهضت‌هایش، در جنبش‌هایش؛ چون نام حسین بن علی(ع) نبود، مسأله شهادت و نثار و ایثار نبود، اُفت می‌کرد. اما انقلاب اسلامی به رهبری امام (ره) چون بر اساس عشق و شهادت و ایثار و نثار کربلا و حسین بود؛ پیروز شدند، در دفاع مقدّس پیروز شدند و... غرض آن که جریان عاشورا سرمایه رسمی این مملکت است.
این حرف‌های حسین بن علی(ع) را علماء در جلسات خصوصی باید برای حوزویان و دانشگاهیان بیان کنند. و سایر اساتید و فضلاء هم برای توده مردم بخش عمیق معرفتی و اخلاقی حسین بن علی(ع) را آمیخته با حماسه بگویند، مداحان و سرایندگان هم سعی کنند آنچه که بوی عظمت می‌دهد، و شکوه را در اذهان ترسیم و تصویر می‌کند، آنها را به مردم بازگو کنند؛ تا إن شآءَ‌ الله عزیزان ما، جوانهای ما در روز عاشورا که با پای برهنه عزاداری می‌کنند، با شور حسینی به سر و سینه می‌زنند؛ دیگر آن آهن بی خاصیّت را حمل نکنند! این وظیفه علماست که بگویند، وظیفه مبلّغین است که بگویند، وظیفه ادیبان است که بسرایند، وظیفه خوانندگان است که در خواندن‌شان تشریح کنند، تبیین کنند؛ تا این عزیزان هم که عاشقانه در پیشگاه حسین بن علی(ع) سر می‌ستایند تا سربلند بشوند، اینها بیش از گذشته و بهتر از گذشته این مراسم را احیاء کنند ...

.....................................
(1) الکافی / ج 1 / ص 98
(2) نهج البلاغه / خطبه 179
(3) بحار الأنوار / ج 44 / ص 329
(4) بقره /


«فان رأیت قوماً یذکرون الله عزوجل فاجلس‌ معهم».  حضرت لقمان به فرزندشان فرمودند: اگر جایی رفتی که در آنجا همه مشغول به ذکر پروردگار هستند؛ با آنها همنشین شو! اگر عالم باشی؛ به علمت اضافه می‌شود و اگر جاهل باشی؛ همان کسانی که در آن مجلس هستند به شما یاد می‌دهند. «ولعل ‌الله‌ ان‌ یظلهم‌ برحمته».  چنین مجلسی مورد رضای صاحب‌الامر(ع)  است. رحمت و غفران پروردگار در مجالس علم فرود می‌آید و شامل شما هم خواهد شد، داداش‌جون!
بیداری سحر، برای استجابت دعا
یکی از رفقا گفت که من حاجتی داشتم و برای برآورده شدن حاجتم سحر بیدار شدم. من می‌خواهم در سحر از پروردگار استمداد بجویم.
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ          از یمن دعای شب و ورد سحری بود
مگر تو بر من رحم کنی
مالی سوی فقری الیک وسیلة      فبالافتقار الیک فقری ادفع 
ای‌ پروردگار عزیزم! مگر تو بر من رحم کنی و ملک‌ الموت را به سراغ من نفرستی و الا من اعمال صحیحی ندارم. چیزی تهیه نکرده‌ام. وقتی ملک الموت وارد می‌شود، می‌گوید: در امانت الهی چه کردی؟ آیا شکرش را به جا آوردی؟ آیا شکر نعمت چشم و گوش و دست و پا را بجا آوردی؟ آیا در مجالس خیر رفتی؟
پرمایه‌ترین شخص
مؤمن از سرمایه‌ی عمر ذخیره بر می‌دارد. حضرت زین‌العابدین(ع) فرمودند: پرمایه‌ترین شخص آن کسی است که تازه از مادر متولد شده است و هر چه عمر می‌گذرد از سرمایه کم می‌شود و مرحله به مرحله به آخرت نزدیک می‌شود، داداش‌جون! «اکبر ما یکون ابن آدم الیوم الذی یلد من امه». 
باید نوکر امام زمان(ع) باشی، نه به دنبال رنگارنگ دنیا
حال‌که اینهمه تحصیل علم کرده‌ای، باید نوکر امام‌زمان(ع)باشی. باید افتخار کنی که خدمتگزار امام‌زمان(ع) هستی، نه اینکه به دنبال رنگارنگ دنیا باشی!


حضرت آیت الله حق شناس ولایلتفت الی الوسائل بل یراها مسخرة تحت حکمه».  به وسائط اعتنا نکن، داداش‌جون! همه چیز را باید تحت فرمان الهی ببینی.
ملای رومی می‌گوید:    
وز سبب سازیش سوفسطایی‌ام
یعنی این اسباب، خیالاتی است که خود انسان درست کرده است.
رزق ما دست خداست، این اسباب خیالات است
در زمان پهلوی یک مغازه‌‌ی بزرگی بود که پر بود از اجناس خارجی و در طرف دیگر هم یک پیرمردی دکه‌ای داشت که قدری لوازمات  در آن بود. این پیرمرد صبح‌ها که می‌آمد، یکقدری درب دکانش آب می‌پاشید، بعد کمی قرآن می‌خواند و مشغول به کسب می‌شد. بنده آنجا بودم که یک مشتری آمد و بدون اینکه اعتنایی به آن مغازه‌ی بزرگ بکند، آمد و از این پیرمرد مقداری لوازم خرید و رفت. پس همه‌ی اینها اسباب است و رزق ما دست کس دیگری است.
کسی که به مقام یقین نرسیده، نگاهش به اسباب است
«قال الامام ابوعبدالله(ع)من ضعف یقینه تعلق بالاسباب ورخص لنفسه». 
کسی که به مقام یقین نرسیده باشد و مبتلای به شرک خفی باشد، نگاهش به اسباب است. هر چند در زبان خدا را مؤثر می‌داند؛ اما در مقام عمل و قلب، منکر این موضوع است. ?یقولون بافواههم ما لیس فی قلوبهم?.
چرا متزلزل شدی؟! مگر ما به تو پول ندادیم؟!
وقتی استاد از شاگردش پرسید که آیا پول داری؟ شاگرد جواب داد که بله دارم. (درحالی که فقط او دو ریال پول داشت و نمی‌خواست استاد بفهمد) استاد هم به او دو تومان پول داد. وقتی کمی تزلزل پیدا کرد، شب آقا را در عالم رؤیا دید که می‌فرماید: چرا تزلزل پیدا کرده‌ای؟ مگر ما به تو پول ندادیم؟ پول را استاد داده است؛ اما آقا می‌فرماید که ما دادیم!
همه‌ی وسائط تحت قدرت پروردگار است
پس باید اعتقاد ما این باشد که همه‌ی وسائط تحت قدرت و فرمان پروردگار است. «العلم بان المخلوق لایضر ولاینفع و لایعطی و لایمنع».  مخلوق نه ضرر می‌رساند، نه نفع.
گر گزندت رسد ز خلق مرنج     که نه راحت ز خلق بود نه رنج
از خدا دان خلاف دشمن دوست      که دل هر دو در تصرف او است
اگر بد کردی؛ عوامل بد را بر تو مسلط می‌کند و اگر خوب کردی؛ عوامل خوب را بر تو مسلط می‌کند، قلبت را راحت می‌کند، داداش‌جان!
کسی که تو را دارد، همه چیز دارد
«وماذا وجد من فقدک».  ‌ای پروردگار عزیز! کسی که تو را دارد، همه چیز دارد. حضرت فرمود: هر کس پروردگار را اطاعت بکند و هم و غمش، همِّ واحد باشد؛ پروردگار سایر امور او را کفایت می‌کند.‌ همِّ واحد یعنی فقط بگوید: خدا. تمام همتش تحصیل رضای خدا باشد.   اگر سیب‌زمینی نداشته باشد، نان نداشته باشد، پیاز نداشته باشد، مُخلَّفات نداشته باشد؛ پروردگار همه را درست می‌کند.


از جمله عطاهایى که خداى متعال فقط به امام حسین علیه السلام داده، به زیارت ایشان مربوط مى شود. بدین معنا که زیارت ایشان حتى در حالت ترس نیز استحباب دارد وچه بسا ثواب آن دوچندان مى شود. در حالى که حج با همه عظمتى که دارد، مشروط به خالى بودن مسیر از خوف وخطر است وجمع فراوانى از فقها فرموده اند که اگر شخصى بدون اعتنا به این شرط حج بگزارد وطى راه خطرى متوجه او شود، حج او صحیح نیست. برخى پا را از این هم فراتر نهاده وفرموده اند: اگر راه توأم با خوف وخطر باشد ولى شخص به سلامت به حج برود، حج او صحیح نخواهد بود؛ زیرا چنین شخصى به این شرط که یکى از شروط استطاعت است اعتنا نکرده است. روشن است که مفهوم استطاعت فقط ناظر به استطاعت مالى نیست وامنیت راه را نیز شامل مى شود ودر حالاتى که راه ایمن نیست استطاعت حاصل نمى شود.
اما زیارت امام حسین علیه السلام حتى در حال خوف وترس استحباب دارد ونسبت به آن سفارش شده است. در طى تاریخ با این که زمامداران ستمگر، زائران حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به زندان مى افکندند وچه بسا دست وپاى آنان را مى بریدند واموالشان را مصادره مى کردند، ولى با این حال شنیده نشده است که ائمه علیهم السلام آنان را از این کار نهى کرده باشند، بلکه آنان را به این کار تشویق مى فرمودند. روایت شده است که ابن بکیر به امام صادق علیه السلام عرضه داشت: هرگاه از منطقه ارجان مى گذرم دلم براى زیارت بارگاه جدت [امام حسین علیه السلام] پر مى کشد، ولى وقتى بدان جا مى روم در تمام طول راه از سلطان وجاسوسان ونگهبانان مسلّح، سخت هراسناک ووحشتزده هستم. امام به او فرمود:
یابنَ بُکیر، أما تُحِبُّ أن یراکَ اللّه فینا خائِفاً، أما تَعلَمُ أَنَّهُ مَن خافَ لِخَوفِنا أظَلَّهُ اللّه فی ظِلِّ عَرشِهِ، وکانَ مُحدّثهُ الحسین علیه السلام تحتَ العرشِ وآمَنَهُ اللّه مِن أفزاعِ یومِ القیامةِ، یَفزعُ النّاسُ ولا یفزعُ، فإن فَزِعَ وَقَّرَتهُ الملائکةُ وسَکَّنَتْ قَلبَهُ بِالبِشارةِ؛ اى پسر بکیر، دوست ندارى خدا ببیند که به خاطر ما ترسیده اى؟ آیا نمى دانى که هرکس به خاطر ما بترسد، خدا او را در سایه عرش خود جاى مى دهد وامام حسین علیه السلام در زیر عرش الهى [همدم و] هم سخن او خواهد بود وخدا او را از هول وهراس قیامت ایمن مى دارد؟
چنین کسى وقتى مردم وحشت زده مى شوند هراسناک نمى شود؛ زیرا به محض آن که وحشت زده شود فرشتگان او را دلدارى مى دهند وبا بشارت دادن به وى، او را آسوده خاطر مى کنند.
همین مسأله باعث شده است که زائران بارگاه ابا عبداللّه الحسین علیه السلام در سرما وگرما ودر اوضاع دشوار وبا وجود خطرهاى گوناگون ودورى راه به سمت بارگاه ملکوتى آن حضرت بیایند وهمین امر باعث شده است که امام صادق علیه السلام با چنین تعابیر بلند ودرخشانى آنان را بستاید:
اللهم إنّ أعدائَنا عابوا علیهم خُروجَهم فَلَمْ ینهَهُمْ ذلکَ عَنِ الشّخوصِ إلَینا وَخِلافاً مِنهُم على مَن خالَفَنا فَارْحمْ تِلکَ الوُجوهَ الّتی قَد غَیَّرَتها الشّمسُ... اللّهم إنی أستَودِعُکَ تلکَ الأنفسَ وتلکَ الأبدانَ حتّى نُوافِیَهم على الحوضِ یومَ العَطَشِ؛ خدایا، دشمنان ما بر بیرون آمدنِ آنان خرده گرفتند ولى این کار آنان را از آمدن نزد ما باز نداشت وآنان با مخالفان ما از در مخالفت درآمدند. پس بار خدایا این چهره هایى را که تابش آفتاب رنگشان را دگرگون کرده است مورد لطف ورحمت خود قرار ده... خدایا من این جان ها واین پیکرها را در نزد حضرتت به ودیعت مى نهم تا در روز تشنگى در کنار حوض کوثر با آنها ملاقات نماییم.
در حدیث محمدبن مسلم آمده است که امام باقر علیه السلام به او فرمود: آیا نزد قبر امام حسین مى آیى؟ گفت: آرى، البته با بیم وهراس. حضرت به او فرمود:
ما کانَ مِن هذا أشدُّ فالثّوابُ فیهِ على قدرِ الخَوف؛ در این راه هرچه سختى ها بیشتر باشد، ثواب نیز بیشتر و به اندازه ترس است.
کسى که در راه خدمت به سیدالشهدا علیه السلام سختى ها ومشکلات را تحمل کند، بى شک پاداشش بیش از دیگران خواهد بود، وآن دشوارى ها نیز لطفى است که خداى متعال در حق او روا داشته است. براى مثال کسى که یک میلیون تومان در این راه مصرف کند واین مبلغ ده درصد دارایى او باشد، وشخص دیگرى همین مبلغ را در راه سیدالشهدا علیه السلام مصرف کند ولى این مبلغ پنج درصد دارایى اش را تشکیل دهد، بى شک ثواب عمل شخص اول بیشتر خواهد بود.
شخص کارگرى با دسترنج خود حسینیه اى در شهر خود بنا کرد؛ بدین ترتیب که از صبح تا شب کار مى کرد ودر پایان روز، مزد کار روزانه اش را به سه قسمت تقسیم، وثلث آن را به نام امام حسین علیه السلام پس انداز مى کرد. با گذشت زمان ودر پى برکتى که خدا در اموال او قرار داد، با همان پس انداز قطعه زمینى در خارج شهر خرید ودیرى نپایید که آن شهر توسعه یافت وزمین یادشده داخل شهر قرار گرفت. پس از آن، مرد کارگر در آن قطعه زمین حسینیه اى بنا کرد که هیچ گاه از رفت وآمد نمازگزاران وعزاداران امام حسین علیه السلام خالى نمى شد والبته این مسأله از توفیقات الهى حاصل شد.
در روز قیامت که دارایى وفرزندان به کار انسان نمى آید، این مرد حسینیه اى در کارنامه اعمال خود دارد که آن را وقف حضرت سیدالشهدا علیه السلام کرده است.
ما نیز باید در این راه قدم برداریم وهمت خود را مصروف خدمتگزارى به امام حسین علیه السلام کنیم وهیچ خدمتى را در این راهِ بى مانند واستثنایى، کوچک نشماریم؛ زیرا توفیق از جانب خداى سبحان است وخدا تمام امورى را که به امام حسین علیه السلام مربوط است، استثنایى قرار داده است.