سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مُهر بر لب زده

دردی بود در دل ، ذکری بود بر لب ... گفتم تابدانم تا بدانی ...
چند روزیست آقایم بر گشته ...امام خامنه ای
چند روزیست به خیالم دلم دیگر هوای مسیحا نمی کند ...
چند روزیست با اینکه به خودم اکسیژن وصل کرده ام نفسم جا نیامده است ...
چند روزیست دلم هوای رویش را کرده ...
چند روزیست خودم را با گوش کردن به سخنان گذشته اش آپ گرید میکنم ...
 ولـــــــــــــــــی ...

هزار و صد و سی و شش سال است دل کوچک  این کودک در غربت حضرت ماه است ...
نائبش تو بر غربت او نیفزا که این کودک نوپا تحمل فراغ ندارد ...
نائبش در همین ده صباح که به سان ده میلیون صباح گذشت چند باری به بهانه هائی هوای تو را کردم و عزم زیارت بی بی حضرت معصومه ...
نائبش این ایالت نه به بخشید فارسی بگویم استان تهران به دم مسیحائی شما بر پاست ...
نائبش مارا هم که از شما به بهانه استان البرز جدا کردند ...
نائبش این را بگویم تا برای خودم آویزه گوش باشد : مال بد بیخ ریش صاحبش ما خود را متعلق به شما میدانیم ...
نائبش امروز فکر میکردم اگز شما نبودی ما بی صاحب چه می کردیم ؟ ...
چه میکردیم ...
خدایا مارا بی حضرت ماه گذاشتی ...!!! آیینه صفات کمال او را از ما نگیر ...
                                 (( اللهم حفظ نائب المهدی امام الخامنه ای))